شما حتما میدانید که هویت موجودی فیزیکی نیست که بخواهیم با جدا کردنِ بخشی از کالبد یا همهی آن، بخواهیم چیزی را از آن کم کنیم (یا به عکس بخواهیم بیافزاییم) و یا اینکه در سلولها به دنبالش باشیم. من چند نکته را میگویم:
1- مفهومِ هویت(مستقل از تعریفاش) عمیقا وابسته به درک و تلقیِ شخص از «من» است که مجموعهی این تلقیها در بازهی زمان، هویت یا «خود» را میسازند.
2-وجودِ هویت وابسته به خودآگاهی است! این نکتهایست حیاتی، چرا که زمانی که خودآگاهی نباشد، اساسا «من»ی وجود ندارد که هویت بخواهد معنا داشته باشد. بنابراین شخصی که بیهوش است یا موجودی که بی جان است، اساسا بحثی در موردِ هویتاش وجود نخواهد داشت. نتیجه غیرمستقیم: هرجا که خودآگاهی باشد، هویت هم هست. بنابراین فارغ از کالبدی که ذهنِ شما اختیار کرده (بدن کنونی، کالبدِ یک شخصِ فلج و یا حافظهی یک ابررایانه) شما همینکه خودآگاهی و حافظه (البته بدونِ حافظه، خودآگاهی بیمعناست و من تنها به جهتِ تاکید گفتم)داشته باشید، هویت خواهید داشت.
3-هویت در خالصترین فرماش، همانطور که شما گفتید، یک ابزار است. ابزاریست برای تمایز. ابزاری که با آن من «خود» را به خودم میشناسانم و همچنین میتوانم بینِ خودم و شما تمایز قائل شوم. بنابراین شما وقتی از هویتِ یک مربع سخن میگویید، نامفهوم است. چرا که هویت اساسا ابزاریست برای ایجادِ تمایز میانِ نمونههایِ موجودِ یک شئی. برای مربع ما تنها کمیتها را در اختیار داریم و اگر تمامِ کمیتهای دو مربع برابر باشند(مثلا طولِ اضلاع)، آن دو هیچ فرقی با هم خواهند داشت و برابر خواهند بود. در حالیکه دو انسانی که از هر نظر به هم شباهت داشته باشند (وزن، قد، چهره و...) بازهم تفاوتها در ابعادِ مختلفِ خودشناسانهشان، پرشمار خواهند بود.
ادامه خواهد داشت...

















































پاسخ با گفتآورد