• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 150

    جُستار: فلسفه چیست؟

    Threaded View

    1. #8
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      البته نگرش راسل هست.
      با احترام به ایشان و جایگاهِ والا و ارجمندشان، ولی قرار نیست که هرچه ایشان می‌گویند به سببِ آنکه «برتراند راسل» هستند پذیرفتنی و درست باشد. ما حداقل می‌دانیم که ایشان در موردِ ویتگنشتاین دچارِ لغزش‌هایی غریبی شده بودند!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      باز هم مشکلی در تعریف راسل ایجاد نمیشه. علم هم میتونه وارد مقوله های بالا بشه. شاید هم شده باشه و هنوز به نتیجه نرسیده. مثلن زمانیکه اتم امری فلسفی بود، یکی مانند شما در یک انجمن مانند اینجا همین نطق رو در دفاع از گستردگی و شکست ناپذیری فلسفه ارائه میکرد. همین الان هم تئوری وحدت تا حد زیادی فلسفی است. راه دور نریم. تئوری نسبیت هم فلسفی است. خب البته علت اینه که درک و دریافت بشر از این تئوری ها اندکه و بنابر این روی به تفکر و تفلسف میاره.
      امروز فلسفه از آن شکل‌اش که در پیِ شناختِ ناشناخته‌ها باشد، خارج شده و دیگر فیلسوفی را نمی‌یابید که به شما در موردِ کائنات و ریزذره‌ها بخواهد داده بدهد. من تعریفِ سامانِ گرامی را با قدری دگرگونی می‌پذیرم: فلسفه نوعی اندیشیدنِ روشمند است که در آن کوششِ شخصِ اندیشه‌گر بر این است که نخست پرسش‌هایی شفاف و درست بسازد، سپس آنها را با پرداختن به تمامِ جنبه‌های اساسیِِ‌شان و با دوری‌جویی از آفاتِ درست‌اندیشی پاسخ بگوید و همینطور تا حل کاملِ مساله پیش رود. بنابراین فلسفه تنها شناخت نیست، بلکه همین که شما بتوانید درست پرسیدن را بیاموزید و توانایی نگرشِ عالمانه به مسائل را داشته باشید، اولین و مهمترین گام را برای فلسفیدن برداشته‌اید. در مواقع، همانطور که پیشتر هم گفته‌ام، ارزشِ اصلیِ فلسفه از نگاهِ من همان هنرِ پرسیدن است. پرسش‌هایی که شما در فلسفه می‌یابید هرگز جایی نمی‌بینید: هستی، اخلاق، مرگ، وجود، معنا، نیستی... تمام اینها مسائلی فلسفی هستند. از سویی دیگر وجودِ اشتراک میانِ اموری که هم در فلسفه و هم در علوم مطرح هستند، بی‌اعتباریِ نگرشِ فلسفی را الزاما نمی‌رساند. نگاه کنید به آنچه ویتگنشتاین پیرامون زبان و منطق گفته و پرداخته، که علارغمِ جداییِ زبان و منطق از حوزه‌ی فلسفه و تبدیل شدنِ هردویِ آنها به یک علمِ مستقل، همچنان معتبر، اصیل، درخشان و ناب‌ است!

      همچنین، آنچه اساسی‌ست تغییر و بهبود روش‌ها و اسلوب‌ها به سوی بهترین شکلِ ممکن است وگرنه همه‌ی علوم در جاهایی دچار لغزش‌های بزرگی شده‌اند. اعتبارِ یک علم (یا یک روشِ شناخت) در روش‌ها و سرچشمه‌های شناخت‌اش است.

      از دامانِ همین اندیشیدنِ روشمند است که علومی چون منطق متولد و پرورش یافته‌اند. پس اگر می‌گویند فلسفه مادرِ علوم است، بیراه نیست، چرا که می‌دانیم که همین تلاشِ مستمرِ ذهنِ بشر برای یافتنِ یا تنظیم کردنِ اسلوبی معتبر و درست برای اندیشیدن است که امروز می‌توانیم داوریِ درست پیرامونِ جهانِ خود داشته باشیم و اگرچه امروز ابزارهای شناختِ گوناگونی(مزداهیک، فیزیک، منطق ...) در دسترس داریم، اما از آنجا که اسلوبِ همگی یکی‌ست، نتایج و دریافت‌ها همیشه یکی هستند، اگرچه بیان متفاوت باشد.

      در نخستین گام، مساله‌ را درست شناخته و به آن می‌اندیشیم، سپس پرسش‌های شفاف و درست می‌سازیم، سپس منابعِ آگاهی و دریافت را می‌یابیم و در نهایت سعی می‌کنیم با پرهیز از آفاتِ درست‌اندیشی، پرسش‌ها را پاسخ بگوییم. پس اگر بگوییم درست‌اندیشی (که شامل سنجشگرانه‌اندیشی نیز می‌شود) یک هنر است، بیراه نگفته‌ایم، چون عده‌ای بسیار قلیل از مردم اینگونه اندیشه می‌کنند.

      من می‌خواستم جایی را برای تمایزِ علم و فلسفه مشخص کنم، اما اکنون ترجیح می‌دهم تمایز را میان اندیشیدن و درست اندیشیدن بگذارم. در این معنا گاه فلسفه ابزاری می‌شود در دستِ یک دانشمند و گاه یک فیلسوف خود را در معرضِ پرداختن به یک موضوعِ علمی می‌بیند.
      Russell این را پسندید.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (09-22-2013),sonixax (09-08-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •