من آن نقل قول را در تعریف "دانش" ، کامل نمی دانم! به هر روی، آیا قبول دارید که اساسی ترین ویژگی های" دانش" ، تجربی و ابطال پذیر(شک پذیر) بودن آن است؟
اگر موافقید، لطفا توضیح دهید که چگونه" ریاضیات" را هم دانشیک می پندارید. صرف بیان اینکه ریاضیات ابزار است، توضیح مناسبی برای من نیست!
کودکانه است اگر بخواهم بر سر واژگان با شما به نزاع بپردازم! با وجود اینکه تعریفی هم که خودتان آوردید() به تعریف من نزدیک تر می باشد؛ ولی چندان اهمیتی ندارد؛ زیرا پیشتر توضیح دادم که چرا چنین تعاریفی را برای آن واژگان در نظر گرفته ام:حقیقت . [ ح َقی ق َ ] (ع اِ) چیزی که بطور قطع و یقین ثابت است .
در تعریف این واژگان میان بن مایه های گوناگون، ممکن است اختلاف هایی وجود داشته باشد؛ اختلافی به وسعت مکاتب فلسفی گوناگون. ترجمه و معنای فارسی آن که جای خود دارد.
ولی تعریفی که من برای این دو واژه برگزیده ام؛ در میان بن مایه هایی که تاکنون بررسیده ام؛ در گرو مکتب فلسفی خودم؛ نیکو ترین بوده اند.
این نشان گر تفاوت اساسی میان ماهیت ریاضیات با سایر علوم تجربی(دانش) می باشد.
صد میلیارد مرتبه دیگر هم، اگر این جمله را تکرار نمایید؛ راه به جایی نخواهید برد. اگر باورمندید که درک درستی از ریاضیات دارید؛
امید است بتوانید توضیح دهید که چگونه "ریاضیات" ابزاریست، هم علمی و هم ابطال ناپذیر؟!
هنگامی که دانش ما چنین حکم می کند؛ که هر موجودی سیب را به یک رنگ می بیند؛ شما چگونه برای حقیقت(قطع و یقین ثابت) رنگ سیب، معنا قایل می شوید؟
اگر از مقوله وجودشناسی، پیرامون وجود یا عدم وجود سیب چنین اظهاری می داشتید، من نیز مخالفتی نداشتم؛ و اگر همچنان باورمندید که من در اشتباه هستم؛ لطفا بیشتر توضیح دهید.