داریوش ( آزادی)
Azadi(deklameh)
آی ای آزادی! اگر روزی به سرزمین ما رسیدی ، در قالب پیرمردی سیاه پوش با ریش سپید و عبای سیاه با لهجه ای غریب و فرهنگی عرب و چشم هایی سرد نیا !
برایمان از مرگ نگو. به گورستان نرو ، گورستان پایان است ، نباید آغاز باشد. این بار توی دهان هیچ کس نزن، وعده ی توخالی نده، نفت را بر سر سفره ها نیار، نان مان را بر سر سفره هایمان باقی بگذار.
از آب و برق مجانی نگو. از تلاش انسانی بگو، از سازندگی و آبادانی بگو.از تعهد کور نگو ، از تخصص و دانش و شور بگو.
آی ای آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، با شادی بیا. با چادر سیاه و تهجر و ریش نیا، با آواز و موسیقی و رنگ بیا. با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا، با گل و بوسه و کتاب بیا.
پاسخ با گفت‌آورد