• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 150

    جُستار: فلسفه چیست؟

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      به نظر شما آیا برای فکر کردن و تفکر هم نیاز به تعریف هست؟ یعنی برای شما در این بحث اشکال و ایرادی در فهم و درک این دو مفهوم بوجود آمده؟
      اگر مقصود از "فکر" همان مفهوم کلی و عام آن باشد(به گونه ای که بنیادی ترین ادراک، یعنی خودآگاهی هم نوعی فکر باشد؛ پس "فکر" را مفهومی بدیهی درنظر می گیریم و نیازی به تعریف آن نیست. ولی اگر مقصودتان(برداشتتان از تعریف راسل) چیز دیگری بوده؛ آری لازم است "فکر کردن"
      را هم تعریف و توصیف نمایید.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      فکر نمیکنم. گمان میکنم برعکس باشه. به قول استاد داوود هیوم که من ازش خیلی درس گرفتم در فلسفه، تاثرات ناشی از تجربیات هستند که یپش زمینه تصورات فکری هستند. تاثرات میوه و نتیجه تجربه هستند و تصورات ماحصل تفکرند. تصور چیزی جز کم و زیاد کردن و پروسس کردن تاثرات تجربی نیست. از طرفی هم روشنه که حواس نمیتونند چیزی ورای خودشون رو تبدیل به تاثرات (تجربه) برای ما بکنند. بنابر این تفکر و تصور همان چیزی است که قبلن تجربه شده.
      براستی که این مطالبتان مرا به یاد روزگاران گذشته در گفتگو با اندک دوستانم پیرامون تجربه گرایی و عقل گرایی انداخت!
      بیانات دیوید هیوم(غول تجربه گرایی) از سیستم تجربه گرایانه نظام فلسفی اش نشات می گیرند و
      از آنجاییکه نقد و بررسی فلسفه این فیلسوف کبیر؛ در این جستار نمی گنجد؛ از پرداختن به آن خودداری می نمایم. آنچه موجب شد سلسله مراتب درخت باورها را(از نگاه عقل گرایی خودم) بیان نمایم؛
      تعریفی بود که شما از برتراند راسل نقل نمودید؛ هنگامی که دیوید هیوم دیدگاه کاملا متفاوت و انحصار طلبانه ای نسبت به مفهوم "فلسفه" بیان داشته است.
      پس اگر از معیار بنیادی بودن مفاهیم و درجه اعتبار آنها نسبت به "حقیقت" ؛بخواهیم به موضوع بنگریم؛ در تعریف برتراند راسل پس از تفکر پیرامون موضوعات تفکر برانگیز که چیزی از آنها
      نمی دانستیم؛ باور فلسفی ما به عنوان باوری ریشه ای برای آن شاخه از دانش تجربی شکل خواهد گرفت.
      واضح است که دانش تجربی ما چیستی و معنایش را، و مشاهدات تجربی آن دانش هم اعتبارشان را از
      داراکات فلسفی بدست آمده از همان تفکرات اولیه حصول می آورند.
      حال اگر از این جنبه و بر اساس همان تعریف برتراند راسل، به موضوع بنگرید؛ سلسله شکل گیری
      درخت باورها برایتان تبیین می گردد.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_bikhoda (08-28-2013),sonixax (08-28-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •