من هم گفتیم که شما در کـُنش ( در عمل) نیاز دارید که یا از خیابان بگذرید یا نگذرید. برای این گزینش است که باید بپذیرید که برای نمونه جن یا خدا یا دراکولا هست یانه، تا بتوانید زندگی خود را با ان همساز و بهینه نمایید. پس فرنود (منطق) راهنمای کنش (عمل) است و برای سرگرمی پدید نیامده. فرنود هم میگوید که چیزی که پایور نشده, همپایه ی نبود ( در حکم عدم) است نه خود نبود( عدم) . پس این نمیگوید که هست یا نیست، میگوید که کردار خود را با این فرمان و این انگار بسامان کنید !
بزبان دیگر، در جایی که چیزی دانسته نیست و داوی میشود که نمی توانند پایور کنند، نیازی نیست که ما ١۰۰% پایور کنیم که فلان چیز نیست، ما باید در کردار خود آن چیز را همپایه ی نبود بشماریم همین !
نمونه در دادگاه: یارو شاید گناهکار باشد، شاید هم بیگناه! ولی برگه و گواهی نیست که نشان دهد که گناهکار است، پس فرمان بیگناهی اش را میدهند. این "فرمان بیگناهی" برابر "بیگناهی ١۰۰%" او که نیست، گویاای این است که ما در کردار ورفتار با او، باید او را بیگناه بشماریم

















































پاسخ با گفتآورد