شما هم چون برتراند راسل؛ "فکرکردن" را مقدم بر فلسفه درنگر گرفته اید!
در پست شماره ۳ این جستار در پاسخ به جناب کوروش نیز چنین نگاشتم:
بر اساس این تعریف؛ هر مفهوم ناشناخته که محتملا نیاز به اندیشیدن هم پیرامون آن لازم است؛ "فلسفه" خواهد بود.
پس در این تعریف؛ چگونه و چه طور در واژگانی همچون "دانستن" و "تفکر" ؛ پیشتر مفاهیمی ادراک شده را در نگر گرفته ایم؟به طوری که از مفاهیم آنها
در جهت تعریف فلسفه به طور مقدم تری سود برده ایم!
اینجا را درنیافتم!
لطفا بیشتر توضیح دهید.






































آغازگر جُستار











پاسخ با گفتآورد