حالا ما که یک هزارمِ آنچه که شما در سینهچاکی از استبداد میکنید، نکردهایم، ولی خب اشکال ندارد، در برابرِ دستگاهِ فاسدِ استبدادِ پهلوی، شخصی چون مصدق آنقدر ارزش والایی دارد که با کمالِ میل لقبِ مصدقالهی را میپذیرم، مخصوصا اگر قرار باشد از سوی شاهالهیها چنین خطاب شوم؛ یک موی گندیدهی گوهگرفته از کونِ مصدق به همهی دم و دستگاهِ سلطنت ِ پهلوی از بالا تا پاییناش میارزد.
مصدق مجلس را با یک رفراندوم (فرآیندی دموکراتیک) منحل کرد، نه نهادِ مجلس را، نه انتخابات را و نه با فرمانِ همایونی، رضاشاه اما نهادِ مجلس را از بیخ برکند و از آن یک مترسک برجا گذاشت، این فرق را میتوانید دریابید؟
بعد هم بیشتر از اینها ما را نخندانید انصافا؛ مجلس را قاجار از بین برد؟ پس کدام مجلس بود که سلطنت را به والاحضرت همایونی، رضاشاهِ کبیر داد؟ البته مسلم است که این اقدامی از سویِ نهادِ دموکراتیکِ مجلس است که در آن نمایندگانِ آحادِ مردم (البته در ادبیاتِ همایونی رعیت درستتر است) با قاطعیت و صلابت و در روندی سراسر دموکراتیک و قانونی، والاحضرت را به سلطنت رساندند، اما مدتِ کوتاهی بعد، همان مجلس تبدیل شد به دوزایهایی که هیچ پخی نبودند و اساسا پیش از آنکه رضاشاه به قدرت برسد، خودش به صورتِ آتوماتیکلی از بین رفته بود، رضا شاه فقط برایش فاتحه خواند و طلبِ بخشایش از درگاهِ اسپاگتیِ اعظم کرد![]()