• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 417

    جُستار: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Reactor نمایش پست ها
      چرا مگه چی شده؟ من همه ی نوشته های مهربد رو دنبال میکردم. چند وقت گرفتاری مالی داشتم. بروزر تور هم اذیت میکرد. چند وقتی نبودم. الان رفع شده. اومدم دیدم خبری از مهربد نیست.
      مهربد پسر خیلی عاقل و منطقی و باهوشی بود. یعنی چی امیدی نداشت؟


      با درود بر تو ری‌اکتورِ نازنین, من هم مانند دیگر دوستان نگرانت بودم و از دیدن دوباره ات و اینکه زنده و تندرست هستی, بسیار شاد شدم گرامی


      من پاسخ چرای ات درباره‌یِ نامیدی از خردگرایی را با این داستان میدهم.


      ***


      «کشتیِ کودنان»


      روزی روزگاری, ناخدایی و نزدیکان اش چُنان خودشیفته‌یِ دریانوردیِ خویش شده و به آنچنان گستاخی و خودبزرگی‌ای دچار آمدند که پاک دیوانه شدند. آنها سرِ کشتی را بسوی شمال چرخانیده و آن اندازه پیش راندند که به کوه‌یخ‌ها و تخته‌یخ‌های شناورِ سهمگین برخوردند, ولی به کشتیرانی خود دنباله داده و هر چه بیشتر و بیشتر بسوی آب‌هایِ بیمناک راندند, تنها از این رویْ که بتوانند پیروزی‌هایِ هر چه بزرگتر و باشکوهتری از دریانوریِ اشان را بدست آورند.

      همچُـنانکه کشتی به وَروناهایِ[1] بالا و بالاتری میرفت, مسافران و خدمه‌یِ کشتی ناآرامتر میشدند. میان خود اشان به پرخاش و ستیز افتاده و از شرایط ناگواری[2] که در آن میزیستند به گلایه آغازیدند[3].

      بادبانگیر گفت: «بزنم به دریا, اگر که این بیخودترین سفری که تاکنون داشته‌ام نباشد. عرشه لیز از یخ است; زمانیکه نگهبانی میدهم بادْ لباس‌هایم را همچون کاردْ میشکافد; هر بار که بادبان را میپیچانم انگشتان ام یخ میزنند; و همه‌ چیزی که برای این میگیرم پنج شیلینگ ناچیز در ماه است!»

      یک بانوی مسافر گفت :«تو میاندیشی اینها بده! من نمیتوانم شبها از سرما بخوابم. بانوان این کشتی به اندازه‌یِ مردان پتو نمیگیرند. این انصاف نیست!»

      دریانوردی مکزیکی همآوا گشته و گفت: «¡Chingado! من تنها نیمِ دستمزد ملوان‌هایِ آنگلو را میگیرم. ما به بسی خوراک نیاز داریم تا تن امان را در این آب‌و‌هوا گرم نگه داریم و من سهم[4] خودم را نمیگیرم; آنگلو‌ها بیشتر دارند. بدترین بخشِ کار هم اینه که ملوان‌هایِ دیگر همیشه به من بجای اسپانیائی به انگلیسی دستور میدهند.»

      یک ملوان آمریکایی-سرخپوست گفت: «من بیش از همه دلیل برای گلایه دارم, اگر این رنگ‌پریده‌ها زمین‌هایِ نیاکانی ام را از من ندزدیده بودند, من هتا امروز در این کشتی, در میان این کوهیخ‌ها و باد‌هایِ شمالگان نبودم. اکنون روی یک بَلَم در آبگیری[5] زیبا برای خود ام داشتم پارو میزدم. من سزاوار تاوان ام. دستِ‌کمِ دست‌ِ‌کم, ناخدا باید بگذارد من پاسوربازی راه بیاندازم تا یک خرده‌ای پول دست ام را بگیرد.»

      لنگربان کشتی درآمد که: «دیروز یکی از ملوان‌ها مرا 'میوه' خواند, تنها برای اینکه کیر میخورم. من دارای حق اینکه کیر بخورم بی اینکه کسی مرا ناسزا بگوید هستم!»

      جانور-دوستی به میان پریده و با سدایی لرزان گفت: «این تنها آدمها نیستند که در این کشتی با ایشان بد برخورد میشود. چرا, همین هفته‌یِ[6] پیش من ملوانی را دیدم که سگِ کشتی را دوبار با پا لگد زد!»

      یکی از مسافران کشتی پروفسور دانشگاهی بود. او دستان اش را درهم‌فشرده و چنین بانگید: «همه‌یِ اینها بد است! نااخلاقی است! اینها نژادپرستی, زنستیزی, گونه‌پرستی, همجنسگراهراسی و بهره‌کشیِ طبقه‌یِ کارگر است! اینها تبعیض است! ما باید عدالت اجتماعی داشته باشیم: دستمزد برابر برای ملوان مکزیکی, مزد بیشتر برای همه‌یِ ملوان‌ها. تاوان برای سرخپوست, پتویِ یکسان برای زنان. یک حق گارانتی شده برای کیر خوردن, و دیگر سگ لگدزنی هم نباید باشد!»

      مسافران هلهله‌کنان فریاد زدند: «آری, آری!». ملوانان بانگ برآوردند[7]: «Aye-Aye!». «این تبعیض است! ما باید حق و حقوق امان را درخواست کنیم!»


      پسرک کابین گلویش را صاف کرد.

      «اِهم. همه‌یِ شما دلایل خوبی برای گلایه کردن دارید. ولی اینجور به نگرِ من میاید که آنچه همه‌یِ ما براستی میخواهیم اینه که این کشتی را سرچرخانیده و بسوی جنوب بازگردیم, چراکه اگر همینجور بسوی شمال برویم, بیگمان دیر یا زود کشتی خواهد درهم‌شکست, و آنگاه دستمزدهایِ شما, پتو‌هایِ شما و حق شما برای کیرخوری هیچ ارزشی نخواهند داشت, چراکه همگی غرق خواهیم شد.»

      ولی کسی به او اهمیتی نداد, زیرا که او تنها پسرِک کابین بود.

      ناخدا و نزدیکان اش, از ایستگاه خود اشان در عرشه‌یِ بالا داشتند مینگریستند و میشنیدند. دراینجا خندیدند و به یکدیگر چشمک زدند, و با یک اشاره‌یِ ناخدا, ملوانِ سوم از عرشه پایین آمده, پَرسان بسویی که مسافران و خدمه گردآمده بودند رفت و با شانه‌ راه اش را به میان اشان گشود. او چهره‌ای بسیار جدی به خود گرفته و چنین گفت:
      — «ما افسران این کشتی بایستی اذعان داشته باشیم که کارهایی نابخشودنی‌[8] بر روی این کشتی رخ داده‌اند. ما تاکنون شرایط را درست ندریافته بودیم تا اینکه سدایِ گِله‌هایِ شما را به گوش شنیدیم. ما انسانهایی نیک‌خواه هستیم و میخواهیم کارِ درست را برای شما بکنیم. ولی — خوب, — ناخدا آدمِ کمی کهنه‌گرایی است و در شیوه‌هایِ خودش خشک, و شاید باید تلنگری به وی زد تا تغییرهایِ درخوری هرگز رخ بدهند. نگرش شخصی من این است که اگر شما بسختی واخواست کنید — ولی صلح‌آمیز و بی شکستن هیچکدام از قانون‌هایِ کشتی — ناخدا را از لختیِ[9] درونی اش برتکانیده و او را به برداشتنِ دشواری‌هایی که بحق از آنها گلایه میکنید, وا‌میدارید».

      این را که گفته, ملوان سوم گامزنان بسوی عرشه‌یِ بالا برگشت. همچنانکه میرفت, مسفران و خدمه پشت سر وی گفتند: «میانه‌رو! اصلاح‌طلب! لیبرالِ دوزاری! دست‌نشانده‌یِ ناخدا!» ولی همان کردند که وی گفته بود. در تنه‌ای روبروی عرشه‌یِ بالا گردآمدند و دشنام‌هایِ خود را روانه‌یِ افسران نموده و خواستار احقای حقوق خود شدند: «من دستمزدِ بالاتر و شرایط کاریِ بهتری میخواهم», بادبانگیر فریاد زد.
      «پتو‌هایِ یکسان برای زنان», بانوی کشتی فریاد زد.
      «من میخواهم دستورهایم را به اسپانیائی بگیرم», ملوان مکزیکی فریاد زد.
      «من میخواهم پاسوربازی راه بیاندازم», ملوان سرخپوست فریاد زد.
      «من نمیخواهم کسی مرا میوه بخواند», لنگربان فریاد زد.
      «کسی دیگر سگ را نباید لگد بزند», جانور-دوست فریاد زد.
      «انقلاب!» پرفسور فریاد زد.

      ناخدا و دیگر نزدیکان اش یواشکی نشستی راه انداخته و برای دقایقی رایزنی کردند و در همه‌ زمان, به یکدیگر چشمک زده و سرتکانیده و لبخند میزدند. سرانجام ناخدا بسوی لبه‌یِ عرشه‌یِ بالا خُرامید و با نمایشی از نیک‌خواهیِ خود, چنین برگفت[10] که دستمزد بادبانگیر به شش شیلینگ در ماه افزونی خواهد یافت; دستمزد ملوان مکزیکی به دو-سومِ همان ملوان آنگلو فزونی خواهد یافت, و زینپس دستورِ برافراشتن بادبان به اسپانیائی داده خواهد شد; زنان مسافر یک پتوی افزوده خواهند گرفت; ملوان سرخپوست یکشنبه‌ها میتواند پاسوربازی راه بیاندازد; لنگربان تا زمانیکه کیرخوری خودش را پنهانی بکند دیگر میوه نامیده نخواهد شد; و سگ دیگر لگد نمیخورد مگر اینکه کارِ بسیار پلشتی کرده باشد, مانند خوراک دزدی از آشپزخانه.

      مسافران و خدمه سور گرفتند و این امتیازها را پیروزی‌ای بزرگ برشمردند, ولی فردای همانروز دوباره ناخوشنود[11] بودند.

      بادبانگیر لُندید[12]: «شش شیلینگ در ماه چندرقازی هم نیست, هنوز انگشتان من بگاهِ برافراشتن بادبان یخ میزنند». ملوان مکزیکی گفت: «من هنوز مُزد و خوراکِ برابر با آنگلو‌ها نمیگیرم». بانوی مسافر گفت: «ما زنها هنوز پتو به اندازه نمیگیریم». دیگر کارکنان و مسافران گلایه‌هایِ همانندی[13] کرده و پرفسور می‌آغالید[14] اشان.


      هنگامیکه از ناله و گلایه خسته شدند, پسرک کابین دوباره — اینبار بلندتر تا دیگران بآسانی او را نادیده نگیرند —‌ گفت: «این براستی سهمناک[15] است که سگ برای دزدیِ تکه نانی[16] از آشپزخانه لگد میخورد, و اینکه زنان پتوی یک‌اندازه نمیگیرند, و اینکه بادبانگیر انگشتان اش یخ میزنند; و من نمیبینم که چرا لنگربان نباید کیر بخورد اگر که میخواهد. ولی با نگرش به اینکه هماکنون چه اندازه کوهیخ‌ها کلفت شده‌اند, و اینکه چه اندازه بادهای سخت و سخت‌تری میوزند! ما باید که این کشتی را بسوی جنوب برگردانیم, چراکه اگر همینجور به شمال برویم بیگمان درهم شکسته و غرق خواهیم شد».

      لنگربان گفت, «اوه آره, این براستی بده که ما همچنان داریم شمال میرویم. ولی چرا من باید کیرخوری ام را پنهانی بکنم؟ چرا باید مرا میوه بخوانند؟ مگر من به اندازه‌یِ دیگران خوب نیستم؟»

      بانوی مسافر گفت: «به شمال راندن ترسناکه, ولی آیا نمیبینی؟ بدرستی برای همینه که زنها به پتویِ بیشتری برای گرم ماندن نیاز دارند. من هماکنون خواستار پتوی یک‌اندازه برای زنان‌ام!»

      پرفسور گفت: «سراسر درسته, که راندن بسوی شمال سختی‌هایِ شگرفی را بر همه‌یِ ما درون می‌آورد. ولی بازگشتن به جنوب ناواقع‌بینانه است. شما نمیتوانید ساعت را به عقب بازگردانید. ما باید راهی شایسته[17] برای رویارویی با این شرایط ویژه بیابیم.»

      پسرک کابین گفت: «ببینید, اگر ما بگذاریم که این چهاردیوانه‌یِ عرشه‌یِ بالایی کار خود اشان را بکنند, همه‌یِ ما غرق خواهیم شد. اگر ما هرگز توانستیم کشتی را از نابودی برهانیم, آنگاه میتوانیم درباره‌یِ شرایط کاری, پتوی زنان و حق کیرخوری نگران باشیم. ولی نخست ما باید سرِ این کشتی را بچرخانیم. اگر چندتایی از ما با هم شوند و یک نقشه بریزند و کمی دلاوری نشان دهند, میتوانیم خود امان را نجات دهیم. به شمار چندانی هم نمی‌نیازیم[18], شش یا هشت[19] تایمان میبسندد[20]. ما میتوانیم عرشه‌یِ بالا را گرفته و آن ماه‌زدگان دیوانه را به دریا باندازیم و کشتی را بسوی جنوب بازگردانیم.»


      پرفسور بینی خود را افراشته و اخم‌کنان گفت: «من به خشونت باور ندارم. نااخلاقی است.»

      لنگربان گفت: «کاربرد خشونت هیچگاه درست نیست».

      بانوی مسافر گفت: «من از خشونت میترسم».

      در این میان ناخدا و نزدیکان‌ اش داشتند می‌نگریستند و گوش فرامیدادند. با یک اشاره‌ از ناخدا, ملوان سوم از عرشه‌یِ بالائین به عرشه‌یِ میانیک فرود آمد. نزد مسافران و خدمه رفته و به آنها گفت که هنوز چه مشکلاتی در کشتی دارند:
      «ما پیشرفت‌هایِ بزرگی داشته‌ایم, ولی هنوز کار فراوانی برای انجام مانده است. شرایط کاری برای بادبانگیر هنوز سخت است, مکزیکی هنوز دستمزد برابری با آنگلوها نمیگیرد, زنان هنوز به اندازه‌یِ مردان پتو ندارند, پاسورِ یکشنبه‌شبهای سرخپوست تاوان ناچیزی بر سرزمین‌هایِ از دست رفته‌یِ اوست, برای لنگربان هیچ منصفانه نیست که کیرخوری اش را پنهانی بیانجامد, و سگ هنوز دارد لگد میخورد.

      من میاندیشم که ناخدا دوباره نیاز به تلنگر دارد. اینکه‌ همه‌یِ شما دوباره اعتراض کنید کمک خواهد کرد — تا آن زمانیکه بی خشونت بماند.»

      همچنانکه ملوان سوم از پله‌ها به بالا باز‌میگشت, مسافران و خدمه فریاد‌هایِ دشنام‌آمیز خود را روانه‌یِ وی میکردند, ولی با این همه کردند آنچه وی گفته بود و برای اعتراضی دیگر روبرویِ عرشه‌یِ بالا گردآمدند. آنها خروشیدند و غُرّیدند و مشتان خود را گره‌ کردند, هـتّا یکی از آنها تخم‌مرغی گندیده را بسوی ناخدا پرتابید (که او استادانه جاخالی داد).

      پس از شنیدن گلایه‌هایِ آنها, ناخدا و نزدیکان برای نهان‌نشستی دیگر گردِ هم آمدند, که در میانش پیوسته به یکدیگر چشمک زده و نیش‌باز می‌خندیدند. سپس ناخدا به نوک عرشه رفته و چنین برگفت[10] که بادبانگیر برای گرماندن انگشتان اش دستپوش خواهد گرفت, ملوان مکزیکی دستمزدی سه‌-چهارمِ همانِ ملوان آنگلو را خواهد گرفت, زنان همچنان یک پتوی افزوده خواهند داشت, ملوان سرخپوست میتواند شبهای شنبه و یکشنبه پاسوربازی کند, لنگربان اجازه دارد شبها پس از تاریکی در ملاء عام کیر بخورد, و هیچکس سگ را لگد نخواهد زد مگر به پروانه‌یِ[21] ویژه‌یِ ناخدا.


      مسافران و خدمه از خوشی این پیروزی انقلابی بر پای خود بند نبودند, ولی فردای همان روز دوباره خود را ناخوشنود[11] یافته و درباره‌یِ همان سختی‌ها می‌نالیدند.

      پسرک کابین اینبار دیگر داشت خشمگین میشد.

      او خروشید: «ای کودنان! نمیبینید که ناخدا و نزدیکان اش دارند چه میکنند؟ دارند شما را با این مشکلات ناچیز اتان برای نمیدانم پتو و دستمزد و لگدخوریِ سگ مشغول نگه میدارند تا شما درباره‌یِ آنچه از همه مهمتر است هیچ نیاندیشید —— اینکه کشتی دارد بیشتر و بیشتر به شمال می‌نزدیکد[22] و همه‌یِ ما میرویم که غرق شویم. اگر تنها چندتایی از شما به خود اتان بیایید, باهم شوید و عرشه‌یِ بالا را بگیریم, ما میتوانیم این کشتی را سرچرخانیده و خود امان را نجات دهیم. ولی همه‌یِ کاری که شما میکنید نالیدن برای مشکلات کوچک و ناچیزی همچون شرایط کاری و پاسوربازی و حق کیرخوردنه.»


      مسافران و خدمه برآشفته بودند.

      مکزیکی داد زد: «کوچک!!, تو میاندیشی این انصافه که من تنها سه‌-چهارم مزد ملوان آنگلو را میگیرم؟ این کوچکه؟»

      لنگربان خروشید: «چجوری میتوانی مشکل مرا ناچیز بدانی؟ نمیبینی آیا چه اندازه تحقیرآمیز است که میوه خوانده شوی؟»

      جانور-دوست جیغ کشید که: «لگد زدن سگ یک 'مشکل کوچک و ناچیز' نیست! ستمگرانه است! بی‌رحمانه و وحشیانه است!».

      پسرک کابین پاسخید: «بسیار خوب, این مشکلات خُرد و ناچیز نیستند. لگد زدن سگ بی‌رحمانه و وحشیانه است و میوه خوانده شدن تحقیر‌آمیز است. ولی در همسنجی[23] با مشکل راستین ما — در همسنجی با این واقعیت که کشتی هنوز به شمال میراند — مشکلات شما خُرد و ناچیز هستند. چراکه اگر ما این کشتی را بزودی سرنچرخانیم, همه‌یِ ما غرق خواهیم شد.

      پرفسور گفت: «فاشیست!»

      بانوی مسافر گفت: «ضّد انقلابی!» و همه‌یِ مسافران و خدمه همسدا شده و پسرک کابین را یک فاشیست و یک ضّد انقلابی نامیدند. او را به سویی هل[19] داده و به غرولند پیرامون[24] دستمزد‌, پیرامون پتو برای زنان و پیرامون حق کیرخوری و اینکه چگونه با سگ رفتار[25] شود پرداختند. کشتی همینجور بسوی شمال پیش رفته و پس از چندی, میان دو کوهیخ له شده و همگی غرق شدند.



      — تِد کازینسکی, ١٩٩٩





      ----
      1. ^ varun+â::Varunâ || ورونا: عرض جغرافیایی ⚕Heydari, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ latitude
      2. ^ Govâštan || گواشتن: هضم کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to digest
      3. ^ Âqâxtan || آغاختن: آغازیدن Ϣiki-En, Ϣiki-De to begin beginnen
      4. ^ sah+istan::Sahistan <— Sehistan || سهیستن: به نظر رسیدن MacKenzie to seem erscheinen
      5. ^ âb+gir::Âbgir || آبگیر: برکه Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ pond
      6. ^ Hoftan || هفتن: جرعه جرعه نوشیدن Ϣiki-En to sip schlürfen
      7. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ
      8. ^ baxš+udan::Baxšudan || بخشودن: عفو کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to forgive verzeihen
      9. ^ Laxt || لخت: بیخیال Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Ϣiki-Pâ cool || لخت: قطعه Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Ϣiki-Pâ, Dehxodâ piece Stück
      10. ^ آ ب bar+goft::Bargoft || برگفت: Dehxodâ, Ϣiki-En statement
      11. ^ آ ب Xušnudan || خوشنودن: راضی کردن to satisfy
      12. ^ lond+idan::Londidan || لندیدن: لُندلُند کردن; غرغر کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to nag
      13. ^ Hamânandidan || همانندیدن: همانندی کردن; تشبیه کردن to make similar
      14. ^ âqâl+idan::Âqâlidan || آغالیدن: آشفتن و برانگیختن کسی به دشمنی و غال ϢDict-Pâ, Dehxodâ to instigate
      15. ^ sahm+nâk::Sahmnâk || سهمناک: هولناک; مهیب Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En terrible; ghastly
      16. ^ Ânidan || آنیدن: آوردن; رهبری کردن MacKenzie, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Dehxodâ to bring; to lead
      17. ^ šây+estan::Šâyestan || شایستن: ممکن بودن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to may
      18. ^ niyâx+tan::Niyâxtan || نیاختن: نیازیدن; نیاز داشتن Ϣiki-En to need
      19. ^ آ ب Heštan || هشتن: گذاشتن; نهادن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to pose; to put; to set || هشتن: ترک کردن MacKenzie to leave; to abandon verlassen
      20. ^ basand+idan::Basandidan || بسندیدن: بسنده کردن; کفایت کردن Ϣiki-En to suffice
      21. ^ parvâ+na::Parvâna || پروانه: اجازه; بی پروا Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ permission || پروانه: جواز Dehxodâ permit
      22. ^ Nazdikidan || نزدیکیدن: نزدیک کردن to bring close; to come close
      23. ^ ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
      24. ^ pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ around
      25. ^ raftâr+idan::Raftâridan || رفتاریدن: رفتار کردن Ϣiki-En to behave sich verhalten
      فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
      ویرایش از سوی Mehrbod : 08-20-2013 در ساعت 04:33 PM
      Reactor این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 7 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      agha Roozbeh (08-19-2013),Alice (08-19-2013),Dariush (08-20-2013),kourosh_iran (03-29-2015),onali (08-20-2013),Reactor (08-23-2013),sonixax (08-19-2013)

    3. #2
      سرنویسنده یکم
      Points: 27,797, Level: 98
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 553
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سرگرم
       
      مشغول
       
      Reactor آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,377
      جُستارها
      9
      امتیازها
      27,797
      رنک
      98
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,641
      از ایشان 2,863 بار در 1,134 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      با درود بر تو ری‌اکتورِ نازنین, من هم مانند دیگر دوستان نگرانت بودم و از دیدن دوباره ات و اینکه زنده و تندرست هستی, بسیار شاد شدم گرامی
      مهربد عزیز خیلی خیلی خوشحالم کردی جواب دادی.
      آقا دلم برات خیلی تنگ شده بود. من شمال بودم امروز برگشتم.

      اینکه مدتی نبودم بخاطر مسائل مالی کاری بود و مشکل اینترنت ایران زمان انتخابات. گرفتاری داریم دیگه. پولهامون رو جمع میکنیم بریم از این کشور بیرون یک دفعه ارزش ریال کم میشه و ... دلار و طلا مثل موشک میره بالا.

      حالا من بازهم پول نقد ریالی کم داشتم خیلی ها بودن بیشتر سرمایه شون ریالی بود ناجور زمین خوردن.
      حالا این بار دلار و طلا یکهو شُل کرد و بهشت زهرا دوباره پُر شد...

      اینترنت هم که صاحبش قربونش بره انگار که یک تکه سیمه با یک سوئیچ برق! هر موقع دلشون بخواد وصلش میکنن و هروقت هم بخوان قطعش میکنن.

      داستانی داریم در ایران!

      من پاسخ چرای ات درباره‌یِ نامیدی از خردگرایی را با این داستان میدهم.


      ***


      «کشتیِ کودنان»
      مهربد جان داستان عمیقی بود و آخرش مثل بعضی حقایق تلخ بود.

      اما حقیقت همیشه تلخ نیست.

      هنوز هم دلیل این همه نا امیدی شما رو نفهمیدم.

      اگر امکانش هست موضوع رو کمی تشریح کنید.

      صد البته اگر میل دارید.
      خیلی دوست دارم مثل همیشه از حضور شما در این فروم باز هم استفاده کنیم
      انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد

    4. 3 کاربر برای این پست سودمند از Reactor گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (08-23-2013),sonixax (08-23-2013),کافر_مقدس (08-30-2013)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Reactor نمایش پست ها
      مهربد عزیز خیلی خیلی خوشحالم کردی جواب دادی.
      آقا دلم برات خیلی تنگ شده بود. من شمال بودم امروز برگشتم.

      اینکه مدتی نبودم بخاطر مسائل مالی کاری بود و مشکل اینترنت ایران زمان انتخابات. گرفتاری داریم دیگه. پولهامون رو جمع میکنیم بریم از این کشور بیرون یک دفعه ارزش ریال کم میشه و ... دلار و طلا مثل موشک میره بالا.

      حالا من بازهم پول نقد ریالی کم داشتم خیلی ها بودن بیشتر سرمایه شون ریالی بود ناجور زمین خوردن.
      حالا این بار دلار و طلا یکهو شُل کرد و بهشت زهرا دوباره پُر شد...

      اینترنت هم که صاحبش قربونش بره انگار که یک تکه سیمه با یک سوئیچ برق! هر موقع دلشون بخواد وصلش میکنن و هروقت هم بخوان قطعش میکنن.

      داستانی داریم در ایران!
      راست اش اکنون که میاندیشم میبینم در یادِ من همواره در جایگاه یک پیشبردگرا[1] میایی و از این رو و اینکه از پسِ دشواری‌هایِ زندگی ات همیشه خواهی برآمد چندان[2] نگران ات نبودم! (:




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Reactor نمایش پست ها

      مهربد جان داستان عمیقی بود و آخرش مثل بعضی حقایق تلخ بود.

      اما حقیقت همیشه تلخ نیست.

      هنوز هم دلیل این همه نا امیدی شما رو نفهمیدم.

      اگر امکانش هست موضوع رو کمی تشریح کنید.

      صد البته اگر میل دارید.
      خیلی دوست دارم مثل همیشه از حضور شما در این فروم باز هم استفاده کنیم
      ناامیدی از چه؟

      اگر فَردید[3] ات ناامیدی از خردگرایی و فرایند گسترش آن است, ساده است. خردگرایی میتواند نژادپرستی را براندازد, میتواند حقوق زنامرد را بیکساند, میتواند
      حقوق پایمالیده‌یِ همجنسگرایان را به آنها دهد, میتواند شرایط کار و زندگی همه‌یِ ما را بهتر کند و بسیاری کارهای دیگر, ولی نمیتواند از نابودیِ نزدیک به ١٠٠% ای ما براه تکنولوژی (شُمال) پیشگیرد.

      پس از آنجاییکه دستمزدِ بیشتر و شرایط زندگی بهتر, حقوق یکسانِ زنامرد, نبودِ نژادپرستی و آزادی همجنسگرایان زمانیکه
      همگی نابود شدیم به کاری نمیایند, میتوان بروشنی نیز دریافت و دید که در همسنجی[4] ارزشی نداشته و نباید با پرداختن به آنها, دشواریِ مِـهادین[5] را به فراموشی سپرد.





      ----
      1. ^ pišbord+gerâ::Pišbordgerâ || پیشبردگرا: عملگرا Ϣiki-En pragmatist
      2. ^ candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De to multiply multiplizieren
      3. ^ far+did::Fardid || فردید: منظور Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ purpose; intention
      4. ^ ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
      5. ^ meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En, Ϣiki-En principal; main
      Reactor این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Reactor (08-31-2013),sonixax (08-26-2013),کافر_مقدس (08-30-2013)

    7. #4
      سرنویسنده یکم
      Points: 27,797, Level: 98
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 553
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سرگرم
       
      مشغول
       
      Reactor آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,377
      جُستارها
      9
      امتیازها
      27,797
      رنک
      98
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,641
      از ایشان 2,863 بار در 1,134 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      راست اش اکنون که میاندیشم میبینم در یادِ من همواره در جایگاه یک پیشبردگرا[1] میایی و از این رو و اینکه از پسِ دشواری‌هایِ زندگی ات همیشه خواهی برآمد چندان[2] نگران ات نبودم! (:
      تقریبا پراگماتیست هستم. مقدار زیادی هم سگ جون هستم. پشتکار خر هم دارم. این ها روی هم رفته میشن من



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ناامیدی از چه؟

      اگر فَردید[3] ات ناامیدی از خردگرایی و فرایند گسترش آن است, ساده است. خردگرایی میتواند نژادپرستی را براندازد, میتواند حقوق زنامرد را بیکساند, میتواند
      حقوق پایمالیده‌یِ همجنسگرایان را به آنها دهد, میتواند شرایط کار و زندگی همه‌یِ ما را بهتر کند و بسیاری کارهای دیگر, ولی نمیتواند از نابودیِ نزدیک به ١٠٠% ای ما براه تکنولوژی (شُمال) پیشگیرد.

      پس از آنجاییکه دستمزدِ بیشتر و شرایط زندگی بهتر, حقوق یکسانِ زنامرد, نبودِ نژادپرستی و آزادی همجنسگرایان زمانیکه
      همگی نابود شدیم به کاری نمیایند, میتوان بروشنی نیز دریافت و دید که در همسنجی[4] ارزشی نداشته و نباید با پرداختن به آنها, دشواریِ مِـهادین[5] را به فراموشی سپرد.
      دوست خوبم. چند وقت پیش بود داشتم الگوهای امواج الیوت و سیکل کوندراتیف و سوپر سیکل هزاره رو بررسی میکردم به این نتیجه رسیدم که احتمالا باید ۵ دهه ی پیش، دست کم پیشرفت تمدن به مدت صد سال یا بیشتر به مشکل میخورد.

      این مشکل باید اونقدر بزرگ میبود که میتونست به مدت ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال تمدن رو متوقف کنه.

      ساختار موج کندراتیف:

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: 500px-Kondratieff_Wave.svg.png
دیدن: 87
حجم: 19.6 کیلو بایت

      سوپر سیکل کندراتیف:
      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: wave1_20100803154218.gif
دیدن: 97
حجم: 17.9 کیلو بایت

      سوپر سیکل بزرگ هزاره:
      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: preview_html_2416342d.png
دیدن: 106
حجم: 23.8 کیلو بایت

      در سوپر سیکل هزاره حمله ی مغول ها و فروپاشی امپراطوری روم از جمله بزرگترین عوامل استاپ تمدن بودند.

      همونطور که در شکل میبینید روند در هر دوره حدود 100 سال افزایش داشته و بین 150 تا 250 سال استاپ کرده. از 1800 میلادی از زمان انقلاب صنعتی تا زمان حال حاضر بیشتر از 200 ساله که این سیکل یکسره فقط رشد داشته. این پیشرفت بیسابقه بوده. طبق این سیکل زمان زیادی از عوض شدن روند گذشته و روند عوض نشده. چرخش این سوپرسیکل تا الان عقب افتاده.

      خیلی ها هم منتظرن که بالاخره یک بلایی سر زمین بیاد تا این اَبَر چرخه هم بیاد و گندش رو بزنه و بره...

      شاید هم اینقدر بزرگ باشه که تمام سیکل و چرخه رو از دور خارج و منهدم کنه.

      حوادثی که برای استارت روند نزولی به فکرم رسید وقوع جنگ هسته ای یا شیوع بیماری های واگیردار با ویروس هایی بسیار کشنده و مُسری بود یا دستکاری ژنتیکی انسان و آفرینش ناخواسته برای نمونه حیوانات یا حتی انسان هایی که میل غذاییشون بجای سبزیجات و گوشت حیوان، گوشت انسان باشه!! مثل شخصیت های زامبی در فیلم های سینمایی.
      حادثه ای که بتونه بخش بزرگی از انسان ها رو نابود کنه.

      من فکر میکنم این اتفاق احتمال داره بیوفته. به چه شکل ؟ نمیدونم. با چه کیفیتی ؟ نمیدونم. زمان دقیقش رو هم کسی نمیدونه.

      اما همون طور که در سوپر سیکل اقتصادی کوندراتیف میبینیم و در سوپرسیکل هزاره نیز میبینیم (و در صورت جستجو در اینترنت در سیکل های دیگر نیز خواهیم دید ، خصوصا بطور مشخص در شاخص های بورسی و سهام کشورها) ، انسان تونسته سیکل رو دستکاری کنه. یعنی تونسته جایی رو که دلش میخواد طولانی کنه و جایی رو که دوست نداره کوتاه کنه.

      نظر شخصیم، در بررسی سیکل ها، من به این نتیجه رسیدم که احتمال داره شاید تا ۲۰ تا ۳۰ سال آینده تمدن نابود بشه. یا احتمالش هست که با وقوع حادثه ای مهیب وقفه ای طولانی در پیشرفت تمدن بوجود بیاد.

      من این پیشنهاد رو دارم که افرادی که در جاهای مختلف دنیا و مراکز تمدن در کشورهای پیشرفته اقامت دارند بجای انتظار تا روز موعود و جستجوی پایان جهان در سال ۲۰۰۰ یا سال ۲۰۱۳ و تقویم مایاها و فیلم های هالیوودی!!! " ان جی او" یا سازمان یا تشکّل یا هر سیستم اوپن سورس و همینطور اشتراکی رو پایه گذاری کنند که افراد بتونن علم رو از جدول مندلیف تا نقشه ی طراحی میکروچیپ و سی پی یو های اینتل تا نقشه ی طراحی مرسدس بنز اس کلاس و بطور کل علوم پزشکی و فن آوری و مهندسی و ... همه ی علمی که در دسترسه و پنهان نیست و برای عموم آزاده رو در دیتابیسی که استفاده اش برای همه مشترکه و در جایی مثل اینترنت قابل دسترسی و یا حتی دانلود هست بگذارند.

      شبیه ویکیپدیا.

      یک دائرت المعارف درست کنند و علم روز رو در اون قرار بدن که وقتی اتفاقی افتاد و هممون مرخص شدیم، بازماندگان بتونن خیلی زود سیکل نابودی رو ترمیم کنند و وقوع یک حادثه موجب از دست رفتن تمام پیشرفت بشر و تمدن انسانی نشه.

      این بهترین کاریه که میشه کرد. ولی باید توجه داشت که احتمال نابودی تمدن یک احتماله . ولی استاپ تمدن احتمال قوی تری هست. چون این چرخه تا الان اتفاق افتاده. بعد از این هم اسپاگتی میدونه و بس.
      ولی باز هم همه ی این ها احتماله. شاید پیشرفت تمدن اثر مثبتی داشته باشه و چرخه و سیکلی جدید بوجود بیاد.

      بنده شخصا ترجیح میدم تا اون موقع از زندگیم لذت ببرم و در راه هدفم تلاش کنم. شاید هم من بخاطر سگ جون بودنم جزو کسانی خواهم بود که در صورت وقوع حادثه قِصِر در میرن.سیکل سگ جون بودن من که تا الان جواب داده
      انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد

    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از Reactor گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (09-02-2013),sonixax (08-31-2013),مزدك بامداد (09-01-2013)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      دُنباله‌ها - Sequences

      یک دنباله به چینش رخدادن رویدادها گفته میشود و دانش به آن میتواند مایه‌یِ دریافت بهتر سخن ما از افسارگریختگی تکنولوژی و چرایی آن باشد.

      یک دنباله میتواند بسادگی این دو رویداد باشد:

      بیهوشی[1]
      جراحی

      دگرسانیِ[2] بسیاری است میان اینکه نخست بیهوشی بیاید سپس جراحی و وارونه.
      پس اگر ما بیهوشی را رویداد A و جراحی را رویداد B بنامیم, تنها دنباله‌یِ خواستنی برای ما خواهد بود: AB.


      در فرایند پیشرفت تکنولوژی ما نیز رویداد‌هایی داریم که چینش آنها میتواند بسادگی پیامدهای نابودی, زندگی
      جاودان, یا بردگی را برای ما دربر داشته باشد. رویداد‌هایِ تکنولوژی آینده‌هایی است که ما میتوانیم ببرونیابیم[3], برای نمونه:

      A. رسیدن به تکینگی[4] فندین
      B. ساخت نخستین هوشواره[5] که هوشی برابر یا بیشتر از آدم داشته باشد.
      C. رسیدن به نانوتکنولوژی
      D. یافتن تواناییِ دستکاری ژن‌ها (مهندسی ژنتیک)
      E. ...


      از دیدگاه کسیکه درباره‌یِ تکنولوژی هیچ نیاندیشیده, اینکه کدامِ اینها نخست بیاید و کدام بدنبال
      دگرسانی‌ای ندارد, زیرا از پیامد‌هایِ هرکدام و اینکه چگونه مایه‌یِ پوچیدن[6] همدیگر میشوند آگاه[7] نیست.

      برای اینکه دورنمایی به خواننده داده باشیم, اگر ما نخست رویداد B را داشته باشیم سپس C, D یا A, نژاد بشر بگرایند[8] بالا نابود خواهد شد.
      اگر A را نخست داشته باشیم, نژاد بشر باز به گرایند[9] بالا نابود خواهد شد.
      اگر D را یکم داشته باشیم سپس B, نژاد بشر شانس فرازیست[10] دارد.
      ...


      افسارگریختگی تکنولوژی

      چرا ما نمیتوانیم به تکنولوژی راستا دهیم؟ پاسخ ساده است, زیرا بجز ما, آنهایی هم هستند.

      بیانگارید که شما تنها کسی هستید که تکنولوژی را پیش میبرد. شما میتوانید بگویید تا زمانیکه به رویداد D نرسیده‌ایم,
      همه‌یِ فعالیت‌ها در رسیدن به رویداد‌هایِ A و B را کنار میگذاریم و دنباله را بشیوه‌یِ درست و خواستنی می‌دنبالیم[11].

      با در پیش گرفتن چنین رویکردی, شما بیگمان در فرایند پیشرفت کندی خواهید داشت و هتا شاید به بنبست برخورید, زیرا هر تکنولوژی‌ای در وابستگی ناب با دیگر تکنولوژی‌ها میباشد. ابزارهای نوین پزشکی
      بی ابزارهای نوین رایانه‌ای کار نمیکنند, ابزارهای نوین رایانه‌ای بی کارخانه‌هایِ صنعتی نوین فراهم نمیشوند, کارخانه‌هایِ صنعتی نوین, بی زیرساختارهای شهری و کاری و اقتصادی خود ساخته نمیشوند, etc.

      شما در جایگاه تنها راستادهنده‌یِ تکنولوژی, به گاه برخورد با یک بنبست یا یک کندیِ سنگین, میتوانید با واکاوی باریک نیازهای خود, در تکنولوژی‌هایِ که
      به رویداد‌هایِ ناخواستنی میرسند بازنگریسته و در آنها اندکی روند پیشرفت را شُل[12] کنید و پس از برداشتگی دشواری, روند پیشرفت آنها را بازایستانید.

      در چنین نگاهی, شما به تکنولوژی راستا میدهید و آنرا زیر کنترل دارید.



      در جهان راستین چگونه تکنولوژی پیش میرود

      در جهان بیرونی کسی آنجا نیست که بگوید چه رویدادی خواستنی است و باید نخست به آن رسید, چه رویدادی نه و باید به دورتر انداخت: تکنولوژی در همه‌یِ گستراهای[13] شایند[14] (possible dimensions) پیش میرود.

      روند پیشرفت تکنولوژی در اینجا بمانند آبی میماند که از راهی میشارد[15] که از همه هموارتر باشد. اگر امروز پیشرفت در بهمان سخت‌افزار رایانه‌ای شایندی داشت,
      پس شایندی آن گشوده شده و فردا به آن خواهیم دست یافت. اگر امروز ساخت بهمان جنگ‌افزار ویرانگر شدنی است, پس شایندی آن گشوده شده و فردا ساخته خواهد شد.



      بازدارنده‌های سخت

      در برخی زمینه‌های بسیار ویژه همچون شکافت اتم بازدارنده‌هایی دیده میشوند, ولی این بازدارنده‌ها خود به خود در گذر زمان و با پیشرفت همه‌سویه‌یِ تکنولوژی برچیده میشوند. اگر
      امروز بازدارنده‌ای برای ساخت بَهمان chip مورد نیاز برای ساخت بهمان دستگاهِ مهندسی ژنتیک دارید, فردا براه چاپگرهای ٣ گُسترائین[16] میتوانید آنرا بسازید و پس بازدارندگی آن خواه ناخواه برداشته میشود.



      بازدارنده‌های نرم

      بازدارنده‌هایِ نرم همان وژدان و خرد آدمیان (گسترندگان تکنولوژی) میباشند. این بازدارنده‌ها شوربختانه به چندان[17] کاری در این تراز[18] گسترده نمیایند, زیرا
      نمونه‌وار کسیکه در راستای رسیدن به رویداد A میکوشد, میتواند بسادگی در این توهم باشد که دارد کاری درست و بسزا در حق بشریت انجام میدهد.

      در کنار آن نیز دیده شده که مردم آگاهانه به کاری نااخلاقی میپردازند, زیرا آنرا پیشه‌ و راه درآمدِ خود میدانند: This is how I make a living.

      بنیادگذار Bill Joy, Sun Microsystems در نوشتار خود که تاثیر[19] گرفته از کازینسکی میباشد, تقویت این بازدارنده‌هایِ نرم را راهکار میداند:


      Wired 8.04: Why the future doesn't need us.
      ...
      Verifying compliance will also require that scientists and engineers adopt a strong code of ethical conduct, resembling the Hippocratic oath, and that they have the courage to whistleblow as necessary, even at high personal cost. This would answer the call - 50 years after Hiroshima - by the Nobel laureate Hans Bethe, one of the most senior of the surviving members of the Manhattan Project, that all scientists "cease and desist from work creating, developing, improving, and manufacturing nuclear weapons and other weapons of potential mass destruction."14 In the 21st century, this requires vigilance and personal responsibility by those who would work on both NBC and GNR technologies to avoid implementing weapons of mass destruction and knowledge-enabled mass destruction.




      این رفتار[20] که میتوان براه یک شماری کُدهای اخلاقی و گسترش آنها میان دانشمندان و پیروی اشان, چینش دنباله‌ها را کنترل کرد
      چیزی بیشتر از خودفریبی نیست, زیرا همچون کسی میماند که میخواهد همه‌یِ ستاره‌هایِ آشکار در آسمان شب را بشمرد: لغزشها پیشگیری ناپذیرند.





      ----
      1. ^ Hušidan || هوشیدن: تعقل و تفکر کردن Dehxodâ to comprehend
      2. ^ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
      3. ^ borun+yâftan::Borunyâftan || برونیافتن: برآوردنِ بلنجِ یک برآیه بیرون از گستره‌یِ بلنج‌هایِ شناخته شده ⚕Heydari, Ϣiki-En to extrapolate
      4. ^ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ singularity
      5. ^ huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En artificial intelligence Künstliche Intelligenz
      6. ^ Pucidan || پوچیدن: باطل کردن to cancel
      7. ^ âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ to be informed
      8. ^ be+gerâyand::Begerâyand || بگرایند: احتمالا Ϣiki-En, Ϣiki-En likely; probably
      9. ^ ger+ây+and::Gerâyand || گرایند: محتمل, اگرآیند probable
      10. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En survival
      11. ^ donb+âl+idan::Donbâlidan || دنبالیدن: پیرفتن; دنبال کردن Ϣiki-En to follow
      12. ^ šal+idan::Šalidan || شلیدن: تشبث کردن; همراه با بار نائین Ϣiki-En, ϢDict-Pâ to dodge || شلیدن: توسل جستن (بار نائیین) to recourse
      13. ^ gostar+â::Gostarâ || گسترا: بعد; دایمنسیون www.loghatnaameh.org, Ϣiki-En dimension
      14. ^ šây+and::Šâyand || شایند: ممکن Ϣiki-En possible
      15. ^ Šâridan || شاریدن: جریان داشتن Ϣiki-En to flow
      16. ^ gostar+â+in::Gostarâin || گسترائین: بُعدی Ϣiki-En dimensional
      17. ^ candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De to multiply multiplizieren
      18. ^ tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ, Ϣiki-En to arrange arrangieren
      19. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En efficacy
      20. ^ raftâr+idan::Raftâridan || رفتاریدن: رفتار کردن Ϣiki-En to behave sich verhalten
      ویرایش از سوی Mehrbod : 09-10-2013 در ساعت 06:18 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    10. 5 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Nevermore (09-10-2013),Russell (09-10-2013),sonixax (09-10-2013),Unknown (09-10-2013),مزدك بامداد (09-10-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گزین‌گویه‌ها
      از سوی Theodor Herzl در تالار هماندیشی
      پاسخ: 691
      واپسین پیک: 05-11-2015, 03:20 PM
    2. پاسخ: 18
      واپسین پیک: 09-01-2012, 04:16 PM
    3. اندر نکات امنیتی در ساخت ویلاگ
      از سوی Russell در تالار رایانه، اینترنت، تلفن‌های همراه
      پاسخ: 12
      واپسین پیک: 01-09-2012, 01:11 PM
    4. سفری به پناهگاه جیمز باندی ویکی‌لیکس!
      از سوی Dariush Rahazad در تالار دانش و فندآوری
      پاسخ: 2
      واپسین پیک: 12-17-2010, 08:27 AM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •