میخوانید نوشتهها را یا اینکه شورِ همایونی چشمانتان را پر اشک کرده و نمیگذارد بخوانید؟ زبانِ شعر و انتقاد همین است و همانطور که آندد گفت همراه با مبالغه و اغراق است. سعیِ شما و دیگر دوستان برای جدا کردنِ یک پدیده از علتاش، یعنی مشروطه از مردمی که برایش جنگیدند، خندهآور است. سخنِ من هم هیچ تناقضی ندارد، اکثریتِ مردم در همه احمق و نادان هستند و این الیتِ جامعه است که کفه را به یکسو سنگین میکند. شما به جای آنکه همچنان ما را به اسناد و آمارهای ناموجود ارجاع دهید، نشان دهید که مشروطهخواهان، روشنفکران و مبارزین آن دوره از کجا آمده بودند؟
[QUOTE=سامان;44408]۱
۳- مجددا طرح ادعای خود به عنوان ادعای من! آقا من صراحتا اعلام کردم از میزان سواد آمریکاییهای اون موقع بی اطلاعم! آقا من اصلا نگفتم جرج واشنگتن چون مردم آمریکا خیلی باسواد بودن فرد فهمیده ای بوده! اینها رو از کجا در آوردین؟ آقا من حرفم این بوده که زمینه ی فرهنگی لازم برای واشنگتن وجود داشته که شعور خودش رو انقدر بالا ببره که در نوشتن قانون اساسی بندهای مترقیانه رو توش بگنجونن واین زمینه برای رضا شاه وجود نداشته. ناراحتین؟ خیلی خوب. جرج واشنگتن تو جامعه ی وحشی و بیسواد آمریکای اون موقع نظریات ارسطو و افلاطون و ... رو به یونانی از طریق وحی دریافت داشته و با اینکه خودش آدم بیسواد و جاهلی بوده، این وحی ها رو همینطوری گذاشته تو قانون اساسیشون!
[QUOTE]
قصهی کلثوم ننهی بی سر و ته! مشروطه اولین جنبشِ دموکراسیخواهی خارج از اروپا در جهان بود، حالا چگونه مردمِ بردهدار و نژادپرستِ آمریکا میتوانند دموکراسی و حکومتِ قانون داشته باشند و مردمِ ایران نه، تنها شما میدانید، اسپاگتی هم گمان نکنم بداند. جز اینکه مدعی شوید مثلا در آمریکای زمانِ جرج واشنگتن، مردم از طریقِ دستگاهِ آموزشِ عالیِ پیشرفته و ترازِ اول با نظریاتِ هابز و روسو و افلاطون آشنا بودند. بد هم نیست که به نوشتههای آخوندزاده، کرمانی، تقیزاده و فروغی و دیگران بزنید که هتا همین الان هم پیشرو و درخشان محسوب میشوند، مثلِ سیرِ حکمت در اروپا، اثر فروغی که میتوان آنرا بهترین اثرِ فارسی در موردِ تاریخ فلسفه دانست. فریدونِ آدمیت، در نوشتههای خود به زیبایی نشان میدهد که چگونه روشنفکرانِ دورانِ مشروطه، جریانی را پایهگذاری کردند که در تمامِ دورانِ روشنفکری پس از آن هرگز تکرار نشد، چه از لحاظِ تاثیرگذاری در جامعه و چه از لحاظِ پیشرو بودن.
استاد و رهبر نداریم اینجا عزیزم. شورِ همایونی را کنترل کنید.
توسل به کوروشِ هخامنشی هم در این مورد کاری برنیاورد برایتان چرا که او آنقدر در شرایطِ تاریخیِ خودش قابلِ تعریف و بررسی است که قابلِ مقایسه با رضاشاه نیست. و خندهدار این است که شما ما را به قضاوت در مورد اتفاقِ نیافتاده متهم میکنید و همزمان خودتان تمامِ داشتههای ما را (از قبیلِ با قاشق غذا خوردن) مدیونِ رضا شاه میدانید بدونِ اینکه بگویید چرا همانها را مجلس نمیتوانست انجام دهد و حتما کسی باید مجلس و قانون اساسی را تعلیق کند و استبداد و دیکتاتوری و خفقان و چماق و... براه اندازد؟