
نوشته اصلی از سوی
سامان
بار اولی نیست که شما سعی دارید چیزی را که من مدعی نشده ام، ادعای من جلوه دهید و این روش مناسبی برای بحث نیست. حداقلی از هوش را برای مخاطب خود قائل شوید که متوجه شود مدعی چه چیزی بوده یا نبوده است.برای داشتن دموکراسی همه ی مردم یک کشور باید با سواد باشند: ادعای من نبوده و ادعای درستی هم نیست.رابطه ی مثبت درصد با سواد بودن و پیشرفت دموکراسی در یک کشور: ادعای من است و در این راستا سعی در با سواد کردن مردم یک کشور از چیزی نزدیک به صفر آگاهانه یا ناآگاهانه خدمت به دموکراسی هم هست.شما مدعی هستید که تعداد با سوادان ایران در آن زمان کافی بوده برای بوجود آوردن دموکراسی حال آنکه به زعم خودتان با آمدن رضاشاه، دموکراسی ایران! از بین رفته است. چرا این تعدادکافی قادر به محافظت از دستاوردهایشان نبوده اند؟مردم آمریکا خیلی باسواد بوده اند در زمان جرج واشنگتن: ادعای من نبوده و اصولا از مقدار سواد تک تک آمریکاییها در آن زمان بی اطلاعم!ادعای من: در زمان واشنگتن زمینه ی لازم برای آگاهی از فلسفه برای ایشان وجود داشته و این میسر نمیشده بجز اینکه ایشان در این زمینه تعلیم کافی دیده باشد و منابع لازم برای مطالعه در این زمینه را داشته باشد تا بتواند مبانی فکری خود در این زمینه را ساخته و بعدا در تهیه ی قانون اساسی این عقاید را دخالت دهد. رضاشاه در چنین بسترمناسبی رشد نکرده و اصولا شرایط در ایران برای پرورش افراد در چنین بستری وجود نداشته.ادعای شما چیزی است که اتفاق نیفتاده و ادعای من چیزی است که رخ داده. مسلما بار اثبات بر دوش ادعایی است که اتفاق نیفتاده و تنها در ذهن شما ممکن است درست باشد.