Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
مزخرفات اسلامی !
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 120

    جُستار: مزخرفات اسلامی !

    Threaded View

    1. #11
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      (ترجمه حدیث):

      من در حالی که پسربچه‌ای 10 سال و چند ماهه بودم در صحرا سخنانی را بالای سرم احساس کردم که مردی به مرد دیگر می‌گفت "آیا او همان است؟"
      مرد گفت: بله.
      پس با صورتی که هرگز در هیچ مخلوقی ندیده بودم و حالتی که هرگز نیافته بودم و جامه‌ای که بر تن کسی هرگز ندیده بودم در حالی که راه می‌رفتند نزد من آمدند تا اینکه هر کدامشان یکی از بازوانم را گرفتند بدون اینکه احساس لمس کردن را داشته باشم، پس یکی گفت:

      او را بخوابان، مرا صاف خواباندند.
      به همراهش گفت:
      سینه‌اش را بشکاف، یکی از آن دو بالای سینه‌ام قرار گرفت، بدون اینکه دردی را احساس کنم و یا خونی را ببینم آن را شکافت و به او گفت:

      غل و غش و حسودی را خارج کن، پس چیزی مانند خون لخته شده پس از خارج کردن آن را گرفت، پرت کرد و گفت "مهربانی و دلسوزی را داخل کن". چیزی که خارج کرد مانند نقره بود....
      إنی لفی الصحراء ابن عشر سنین و أشهر و إذا بكلام فوق رأسی و إذا رجل یقول لرجل:
      أهو هو ؟
      قال: نعم. فاستقبلانی بوجوه لم أرها قط و أرواح لم أجدها من خلق قط و ثیاب لم أرها على أحد قط؛ فأقبلا إلی یمشیان، حتى أخذ كل واحد منهما بعضدی، لاأجد لأحدهما مسا، فقال أحدهما لصاحبه:
      أضجعه؛ فأضجعجانی بلا قصر و لا هصر .
      فقال أحدهما لصاحبه: افلق صدره؛ فهوى أحدهما إلى صدری ففلقه فیما أرى بلا دم و لا وجع، فقال له:
      أخرج الغل و الحسد، فأخرج شیئا كهیئه العلقه، ثم نبذها فطرحها؛ فقال له:
      أدخل الرأفه و الرحمه، فإذا مثل الذی أخرج، شبه الفضه، ثم هز إبهام رجلی الیمنى فقال: اغد و اسلم؛ فرجعت بها اغدو، رقه على الصغیر و رحمه للكبیر. (مسند احمد ابن حنبل/ مسند الانصار / حدیث محمد ابن ابی کعب عن ابیه)

      اما حدیث بعدی
      رسول الله (ص) فرمود: من در مکه بودم که سقف خانه‌ام شکافته شده، پس جبرئیل سینه‌ام را شکافت، با آب زمرم شست؛ سپس با تشتی از جنس طلا که پر از حکمت معرفت بود آمد و درون سینه‌ام خالی کرد سپس ظرف را گذاشت و مرا به آسمان دنیا برد، پس هنگامی که به آسمان دنیا رسیدم؛ جبرئیل به خزانه دار آسمان گفت که باز کن، او گفت: کیست؟
      گفت: جبرئیل.
      خزانه دار گفت: آیا کسی با توست؟ گفت "بله، محمد با من است ....

      ان رسول الله (ص) قال: فرج عن سقف بیتی و انا بمكه، فنزل جبریل ففرج صدری، ثم غسله بماء زمزم، ثم جاء بطست من ذهب ممتلئ حكمه و هیمانا، فأفرغه فی صدری؛ ثم أطبقه، ثم أخذ بیدی فعرج بی هلى السماء الدنیا، فلما جئت الى السماء الدنیا قال جبریل لخازن السماء افتح، قال من هذا؟
      قال: هذا جبریل.
      قال هل معک احد؟ قال نعم معی محمد، فقال.... (صحیح بخاری/کتاب الصلاه/ باب کیف فرضت الصلاه فی الاسراء)
      الله توی دم و دستگاهش پزشک مجرب زیاد داره ها:))
      مسلمین عزیز هم من بعد به جای پول دادن به دکتر برن نوبت بگیرن مطب جبرئیل:)))
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (07-26-2013),cool (07-28-2013),Dariush (07-26-2013),sonixax (07-26-2013),yasy (10-06-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •