
نوشته اصلی از سوی
Dariush
ببینید گرامی، شما با تکرارِ یک چیز نمیتوانید آنرا مقوَم بدانید. نسبیت کلیات و جزئیات ندارد، ربطی به جغرافیا و تاریخ هم ندارد، اگر باطل است، در همهی شرایطِ جغرافیایی و تاریخی، چه در جزء و چه در کل، باطل است. بگذریم که اساسا در بحثِ اخلاقی، کلی یا جزئی دانستنِ کنشها یا واکنشها، موضوعیتی ندارد، چرا که همیشه و در همه حال در قضاوتِ آدمیانِ عصرِ خود و آیندگان قرار داریم و باید در برابرشان مسئول باشیم.
شما موضوعات را با هم مخلوط میکنید و بعد از آن میان میخواهید یک چیزی بیرون بکشید. اگر میخواهید به ما ویو (View) بدهید، بله مشکلی ندارد که افراد و ماهیت کارهایشان را بر اساسِ شرایطی که در آن میزیستهاند بررسی کنید، اما هنگامی که میخواهید به ما راهکار و راهنمائی ارئه دهید دیگر شرمنده شما میشویم. اسلامِ عزیز و پیامبرِ اکرماش، دستگاهی اخلاقی(!) را با سنت و کتابِ خود بنا نهادهاند که بر پایه ادعای خودشان شاید و پیروانش حتما، مشکلگشای تمام دشواریهای انسانها در همهی اعصار است. خوب ما هم باید دست بیاندازیم در این صندوقچه ببینم درونش چیست و شوربختانه وقتی دست میاندازیم درونش، بسیار سرهای بریده و شکمهای پارهی یهودانِ بنیقریضه، کفار و مشرکین پیرامون پیامبرتان و شهرها و آبادیهای سوخته و ویران شده توسطِ پیرواناش را مییابیم و تشویق به چه جنایات و پلیدیها که نمیبینیم. اگر قرار است اینها برای ما راهکارِ اخلاقی در عصر امروزی محسوب شوند، گلاب به رویتان، مرا قضای حاجت لازم میآید. شما باید با خود بیاندیشید که چگونه میشود تفکری که در آن سنتِ بنیانگذارش، مهمترین مرجعِ اخلاقی ازلی(!) و ابدی است و از سویی در همین سنت بسا اعمالِ شنیع یافت میشود، برای امروز ادعای اخلاقی بودن داشته باشد؟
وگرنه به قولِ راسلِ گرامی، چنگیز هم بالاخره اصلاحتی داشت و تمدنی برافراشت، اما امروز ما برای مثلا راستگویی آیا نیاز داریم که تمامِ دستگاهِ اخلاقیِ بیدر و پیکرِ چنگیز را با آغوشی باز بپذیریم، چرا که او نیز راستگو بوده و راستگویی را دوست میداشته و بیچاره آنگاه که سرِ انسانها را هزار هزار میبریده، نمیدانسته که روزی منشورِ حقوقِ بشر در فرانسه تدوین خواهد شد؟