نوشته اصلی از سوی
ahlobit
باسلام دوستان عزیز
یک سوالی ذهن مرا خیلی مشغول کرده
از طرفی شهود می کنم که نباید مخالف عقیده خود را تقبیح کنم چون می گویم شاید او دلایلی دارد که من نشنیده ام یا به خاطر شرایط محیطی و ژنتیکی و هزار عامل ناخودآگاه دیگر به این مسئله عقیده پیدا کرده است پس من نباید او را تقبیح کرده یا حتی کنیه ای در دل به او بورزم چه برسد به اینکه دستگیرش کرده یا زندانی اش کنم.
البته دوستان این مطلب من سطحی بالاتر از آزادی عقیده است چون آزادی اندیشه فقط شامل قسم دوم(عدم زندانی کردن و دستگیر کردن)می شود در حالی که شهود من ورای این را می گوید(عدم کینه ورزی یا حتی تأسف نسبت به او ).
از طرف دیگر می بینم لازمه سخن من این است که دیگر هیچ قاتل و جانی و دزدی دستگیر نشود چون آنها هم عقیده دارند که باید دزدی یا قتل کرد و لازمه احترام به عقیده آنها این است که دستگیر و زندانی نشوند در حالی که این هم مخالف شهود من مبنی بر اهمیت امنیت در جامعه است.
چه کسی می تواند کلید حل این معما و تناقض را پیدا کرده و بیان کند؟؟؟
ممنون می شوم اگر کمکی به من بکنید