نخست اینکه، سعی کنید در برابرِ رفتارهای اینچنینی قدری محکمتر باشید و نگذارید این چیزها حالتان را بد کند. همهی ما در سرکوبی دائمی به سر میبریم و موجِ تحقیر و انکار همیشه و در همهحال بر ما وارد میآید. مهم این است که در برابرِ اینها که از خانواده شروع میشود تا به فامیل، محله، مدرسه، دانشگاه، شهر، کشور و دولت میرسد، خود را نبازیم و همچنان حضورِ خودمان را به آنها تحمیل کنیم. افسردگی و سرخوردگی به سراغِ همهی ما میآید، تهوع از اندیشههایی که بوی گندِ فاشیسمِ دینیشان انسان را بیهوش میکند، همه جا در نزدیکی ماست. این واقعیتیست در جامعهی ما و اگر خودمان آنرا نپذیریم و آنرا تبدیل به فرصت نکنیم، فرصتی که به مددش میتوان در استیلا و استعلای جنگندگی، شهامت، صداقت، صیقل داده شدنِ افکارمان، ایستادگی و استقامت بهره گرفت، «بیرون» با درد و رنجِ فراوان این درسِ تلخ را به ما خواهد آموخت. دیگر آنکه بحث و گفتگو ، در بعضی جاها فایدهای ندارد و بهترین چیز همانا حضور است و تحمیلِ حضور؛ طوری که نتوانند شما را نبینند. پیشنهادِ من به شما این است که یک وبلاگ راهاندازی کنید و هر چه مطلب در این مورد میتوانید گردآوری کنید، من هرجا که بتوانم تبلیغاش را خواهم کرد. فکر میکنم در این مورد مرجعِ اطلاعرسانی در فضای مجازی، نایاب باشد، شما در این راستا اولین گام را بردارید.