بالاخره باید حق را به کسی داد، اگر والدین نه پس که؟ دولت هرگز مشروعیت چنین کاری را نمیتواند داشته باشد، هرگز. جامعه نیز دستکم در این مقطع از تکامل فرهنگی بشر بسیار از هم پاشیدهتر و ناتوانتر از آنست که بتواند محیطی از منظری ایدئولوژیک خنثی برای کودکان پدید بیاورد. من فکر میکنم بهترین راه آنست که کودک را همزمان با پیش آمدن سوالها با آنچه بشر برای پاسخ به آنها طرح کرده آشنا کرد. همهی ایدههای امروز مطرح، و حتی آنهای فراموش شده، هرچند نه هرگز به یک اندازه، اما در جایگاه متناسب با خودشان محل طرح و بحث و گفتگو دارند و میتوان آنها را در قالب اسطوره، داستان، تاریخ و روایت برای کودکان بازگفت بیآنکه از تضادهای احتمالی میان جامعهی دیندار و خانوادهی بیدین یا چیزی شبیه به آن ترسید.
اینطور نیست که وادار باشید به سوالی که برای بچه مطرح نیست پاسخ بدهید و اساسا شستشوی مغزی کودکان عملیست که برخلاف طبیعت آنها رخ میدهد نه در جهت آن، یعنی این چیزی نیست که تقاضا برای آن از پیش وجود داشته و سپس عرضه پدید آمده باشد، خود والدین هستند که چالشها را برای ذهن کودک پدید میآورند. اگر بچهی شما هرگز نپرسید «مامان خدا چیست» شما هم لازم نیست برای او کلاس درس بیخدایی برگذار بکنید، اما اگر چنین سوالی(یا سوالات مشابهی که کودکان با آنها روبرو میشوند همچون «مرگ چیست» و «آدمها کجا میروند» و ..)پرسید، من فکر میکنم نه فقط حق بدیهی، بلکه وظیفهی اخلاقی شماست تا حقیقت را به او بگویید. فارغ از اینکه حقیقت به نظرتان چه باشد.