Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
چرایی آغاز تالار داستان‌های ِ اروتیک
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 126

    جُستار: چرایی آغاز تالار داستان‌های ِ اروتیک

    Threaded View

    1. #10
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      داریوش جان نشنوم اینها را از دهان شما! به این زودی صورت زشت و سرد حقیقت شما را دلزده کرد؟ می‌خواهید به آغوش گرم ماتریکس باز بگردید؟ ما همه می‌دانیم که استیک چقدر واقعی و آبدار به نظر می‌رسد، و همه‌ی آنچه برای دوباره مزه کردنش باید بکنید پذیرفتن چیزی‌ست که برای آن به دنیا آمده‌اید و تربیت شده‌اید. من امیدوارم در برابر این وسوسه مقاومت بورزید و از این نبرد با خود پیرو و ظفرزمند بیرون بیایید. نخستین چیزی که من به خاطر سپردن آنرا همواره به دوستان تازه بیدار شده گوشزد می‌کنم اینست که شما به عنوان یک مرد همواره تنها هستید و هیچ رابطه‌ای، هیچوقت درباره‌ی و بخاطر و برمبنی نیازها و علایق شما نخواهد بود، اینرا به هنگام پرداخت هرگونه بهایی برای ارتباط با زنان به خاطر داشته باشید.


      در اینجا چند نیروی متضاد با هم در جنگ‌اند که فائق آمدن بر آنها گاه بس دشوار می‌نماید. «نه، این یکی واقعا فرق میکند» ،تصوری که معمولا در هنگام برخورد با زنی که قدری بیش از زنانِ معمولِ جامعه می‌نماید و درگیرِ دگم‌ها و خرفتی‌های معمول در میان آنها نیست، اما این ساده‌انگاری‌ای ندرتا عمدی و عمدتا ناخودآگاه است، برآمده از خدشه‌ی وارد آمده از سوی هورمون‌ها بر شکاکیتی که باید به صداقتِ فکری زنان داشت، چنانکه مواضع‌شان را کمتر میتوان بدون در نظرِ گرفتن شرایط تفسیر کرد. «این واقعا مرا دوست دارد و برایم همه کاری میکند» ، حماقتی که ناشی از فراموشیِ این اصل است که در زنان خبری از مرام و معرفت و لوتی‌گری نیست و آنها همیشه و همه جا به دنبالِ منافع شخصی/ژنتیکی/زنانه‌ی خود هستند. «او حقیقتا تنها مرا میخواهد» خریتی ناشی از نفهمیدن و ندیدنِ خواصِِ غیروجودی (چنانکه وجودِ من نیست که مهم است، بودنِ من با اوست که مهم است)، حداقلی، موقتی و فایده‌گرایانه‌ای که زن هرگز نمیتواند آنها را برای یک لحظه هم درنظر نگیرد. «عشق ما دوطرفه است»، ای بیچاره‌ی خاک بر سر! گذاره‌های نخست، از یک مردِ قرار گرفته در شرایط است، بعد از آن ، از مردی‌ست که در حالِ تعمق است.

      آنچه پیروزیِ جبهه‌ی مقابل را در این قمار سخت میکند، اندیشه‌ی انسانِ رسالت‌دارِ سارتری/اگزیستانسیالیستی‌ست ، چنانکه من معمولا خود را برای ناصادق بودن، به شدت تنبیه میکنم، بنابراین اگر بخواهم گردن خم کنم، برای همیشه از کمپِ مردانِ زنخوار خارج می‌شوم. اما امیر گرامی، موضوع بسیار بغرنج است؛ ما علیه سنتی که بسیار پایا، پویا و مقبول است، علیه قوی‌ترین رانه‌های وجودیِ خود و علیه «خودمان» گام برمیداریم! تصور انسانی‌ست با حقیقتی در مشت که بیش و پیش از همه خودش را ویران میکند و هراسی در دل از تنهایی‌ای که در اثرِ گشایشِ این مشت گل میکند. اینکه نهایتا این هراس پیروز میشود یا آن شرافت و صداقت، فقط یک رویداد نیست، یک نقطه عطف است.
      ویرایش از سوی Dariush : 06-21-2013 در ساعت 02:24 PM
      Russell and Ouroboros like this.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (06-21-2013),Ouroboros (06-21-2013),sonixax (06-21-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •