بادرود
از هر دری که بگید ادیان نقد شده اند و خواهند شد
ولی یکی از این نقد ها که من ازش خوشم میاد
اشعار و حکایات هستند که علاوه بر مقصود خود
یه خنده ای به لب ادم می نشونه
دوستان اینجا هر شعری یا حکایتی که اسلام و
پیروانش و زیر سوال می بره گذاشته می شود
در ضمن ممکن که توی حکایات و یا اشعار الفاظ
رکیکی به کار برده شده باشد به همین خاطر بهتر
که بجای انها ستاره یا هرچی که دوست داشتین
بگذارید
*************************
جانا ترا هنوز بدين حسن و اين جمال
نه وقت حج رسيده و نه روزه درخورست
گر در پی ثوابی و در بند آخرت
بشنو حديث بنده كه اين رای بهتر است
بر *** من سوار شو از روي اعتقاد
كاين با هزار حج پياده برابرست
********************
طبعم به نماز و روزه چون مايل شد
گفتم كه نجاتِ كُليم حاصل شد
افسوس كه آن وضو به تيزي بشكست
و آن روزه به نيم جرعه مي باطل شد
عبید زاکانی
************************
جز گه و گند و کثافت چيزي
اندر اين شهر نديدم بنده
هر کجا شهر مسلمان
گه و گند بود اکنده
ایرج میرزا