• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 8 از 8

    جُستار: ماجرای یزید ، حسین به علی و ارینب

    Threaded View

    1. #1
      مدیر تالار
      Points: 220,665, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 5.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سر گیجه !!
       
      مهربون
       
      Anarchy آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      نا کجا آباد
      نوشته ها
      5,234
      جُستارها
      57
      امتیازها
      220,665
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      32,457
      از ایشان 11,792 بار در 4,917 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      86 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      ماجرای یزید ، حسین به علی و ارینب

      عشق یزید و حیله معاویه
      یزید بن معاویه شبى با یكى از ندیمان پدرش معاویه كه رفیق نام داشت شب نشینى كرده ، و رفیق مشغول سخن گفتن بوده ، و از هر طرف سخنى به میان مى آورد.
      یزید مجلس را خلوت و خصوصى دیده ، اظهار می‌كند: خداوند حكومت پدرم (معاویه) را پایدار داشته ، و عافیت و تندرستى به او عطا نماید. دقت فكر و حسن نظر و راى جمیل او مرا وامی‌داشت كه در تمام امور خود به صلاح بینى او اتكاء نموده ، و حتى احتیاجى به اظهار نیّات و خواسته‌هاى قلبى خود ندیده ، و در همه امور خود با توجه كامل او توكل و اطمینان داشته باشم ، ولى پدرم با آن علم و حلم و توجهى كه دارد: از صلاح بینى و خیر خواهى من غفلت نموده ، و مخصوصا در یك موضوع مرا به كلى محروم و ضایع كرد. خداوند از خطاها و سیئات اعمال او بگذرد.
      - رفیق: خیال مى كنم سوء تفاهم و اشتباهى رخ داده است ؛ زیرا محبت و علاقه شدید و توجه و مهربانى كامل پدرت درباره شما قابل انكار نیست ، و شما خودتان می‌دانید كه : پدرتان تا چه اندازه نسبت به شما علاقه نشان داده ، و پیوسته آخرین هدفش خوشى و آسایش و رضایت خاطر و بلندى مقام و شوكت شما است .
      یزید سرش را پائین انداخته ، و محسوس بود كه : از اظهار خود پشیمان شده ، و به گفته خود نادم است .
      رفیق پس از تمام شدن مجلس ، به سوى عمارت معاویه رهسپار گردیده ، و اجازه ملاقات طلبید.
      معاویه به‌ خاطر خصوصیتى كه با رفیق (ندیم خود) داشت : فهمید كه شرفیابى او در آن وقت شب از جهت امر لازمى خواهد بود، و روى این لحاظ اجازه داد و رفیق وارد اطاق مخصوص گردید.
      رفیق مذاكرات خود را با یزید درمیان گذارده ، و ملال خاطر و تكدر قلب و گلایه و زبان حال او را در پیشگاه معاویه به عرض رسانید.
      - معاویه: عجبا، تا به حال كوچكترین عملى كه موجب ناراحتى و تكدر خاطر و كراهیت جانب او باشد از من صورت نگرفته است ، و همیشه خواستارم تا خواسته‌ها و كارهاى او مطابق میل و موافق خواهش و رضایت كامل او انجام پذیرفته ، و هیچ‌گونه درباره او مهربانى و خوبى و احسان مضایقه نكنم .
      سپس دستور داد: یزید را پیش او بخوانند.
      ندیم معاویه پیش یزید آمده ، و او را به پیشگاه امیر دعوت كرد.
      یزید با عجله فرمان پدرش را پذیرفته ، و به سوى او حركت نمود.
      یزید خیال كرد كه : این دعوت در این هنگام شب ، به خاطر استشاره كردن و مذاكراتى است كه پیرامون پیش آمدى صورت خواهد گرفت ، زیرا معاویه در كارهاى مشكل و امور سیاسى حكومت خود با یزید استشاره نموده ، و به كمك فكر او آن مشكل را حل می‌كرد.
      یزید به اطاق مخصوص پدرش وارد شده و نشست .
      معاویه پس از ملامت و مذمت كردن پسرش یزید، اظهار داشت : من به موجب علاقه شدیدى كه نسبت به تو داشتم تو را بر اشخاص بزرگ و مردان فضیلت و اصحاب رسول اكرم (ص ) برترى داده ، و بر آنها امیر و پیشوا قرار دادم ؛ و مقام و مرتبه تو را بر دیگران ترفیع داده ، و به خاطر گرفتن بیعت براى تو منزلت آنان را پائین تر و كمتر قرار دادم .
      یزید در حالی‌كه از شدت شرمندگى و خجلت غرق عرق بود به سخن آمده گفت : من نمى خواستم در مقابل نعمتها و مهربانیهاى شما كفران ورزم ، من به‌خیرخواهى و صلاح بینى و احسان شما اعتراف دارم و چون سخن به اینجا رسیده است ، مجبورم سرّ باطنى خود را افشاء كرده و علت انزجار و گلایه خود را بیان كنم .
      همان طور كه معلوم و روشن است ، انسان به خاطر ادامه زندگى خود و براى آسایش و تنظیم امور زندگانى خویش : نیازمند به ازدواج و زناشویى است ، و البته در انتخاب زن لازم است بیش از پیش ‍ دقت و توجه كرد. تا زنى كه از هر جهت سزاوار و مناسب است اختیار و انتخاب شود.
      من هنگامى كه كمال ادب و زیبائى و حسن سیرت و صورت دختر اسحاق (ارینب) را مى شنیدم ، در دل خود خاطر خواه و علاقه مند و عاشق او شده بودم ، و كوچك‌ترین احتمالى نمی‌دادم كه از جانب شما مسامحه و سستى و تأخیرى در اختیار و خواستگاری از او رخ بدهد، ولى شما به كلى غفلت ورزیدید، به حدى كه او را از جاى دیگر خواستگاری كرده ، و به عقد (پسر عمویش) عبدالله بن سلام در آمد.
      من از این پیش آمد بی‌نهایت متأثر شده و آسایش و طمأنینه خاطر و آرامش را از من سلب نموده ، و با حالت اضطراب و ناراحتى و تشویش به سر می‌برم .
      محبت و عشق و علاقه ارینب رفته رفته در قلب من بیشتر شده ، و صبر و استقامت را از دلم ربوده است .
      آرى صبر من تمام شده ، و بیش از این حوصله استقامت و خوددارى و نگهدارى سرّ ضمیر خویش ندارم .
      - معاویه: آرامش قلبت را از دست نداده ، و به من مهلت بده .
      - یزید: پس از پایان یافتن و از بین رفتن موضوع، مهلت دادن و فكر كردن و اقدام نمودن چه نتیجه خواهد داشت .
      - معاویه: نمیدانم عقل و استقامت و مردانگى تو كجا رفته است .
      - یزید: عشق بر خرد غالب شده ، و به خاطر نمایش عشق، عقل و صبر و تقوى و طمائینه دل رخت بر بسته است . و اگر كسى می‌توانست در مقابل سیطره عشق ، تقوى و عقل خود را از دست ندهد، البته حضرت داود (ع ) براى این قسمت پیش قدم و مقدم بود، در صورتی‌كه آن حضرت اظهار عجز و ناتوانى و بى صبرى نموده ، و در مقابل محبتى كه به زنی پیدا كرده بود، اضطراب نفس و تشویق خاطر پیدا كرد.
      - معاویه: براى چه مرا پیش از فوت وقت مطلع نكردى ؟
      - یزید: خیال نمی‌كردم محتاج به تذكر باشد، زیرا كه توجه و عطوفت شما را نسبت به خود به اندازه اى شدید و كامل می‌دیدم كه احتمال غفلت از این قسمت را نمی‌دادم .
      - معاویه: راست است ، ولى باید بیش از پیش خود را حفظ كرده و تقوى و عقل و صبر را از دست داده نداده ، و سرّ ضمیر خود را پیش كسى اظهار ننمائى . شاید بتوانم به مقصد نائل آیم .
      معاویه به دریاى فكر غوطه ور شده ، و براى حل این مطالب اندیشه ها و حیله هایى طرح مى كرد.
      و ارینب كه از جهت جمال و كمال و شرافت و مال سر آمد زنان زمان خود و شهره آفاق گشته بود، پس از ازدواج كردن با پسر عموى خویش عبدالله بن سلام (از طائفه قریش ) در مملكت عراق با هم زندگانى می‌كردند.
      و عبدالله بن سلام از جانب معاویه مأموریت و حكومتى داشته و داراى فضیلت و مقام و منزلت بلندى بود.
      معاویه پس از نقشه كشى ها و اندیشه هاى بسیار، صلاح در این دید كه : نامه‌ای به عبدالله بن سلام نوشته ، و او را به جانب شام احضار نماید.
      معاویه به‌ این مضمون نامه نوشت و ارسال كرد: چون نامه من به تو رسید بدون تأخیر به سوى شام حركت كن ، امید است در این سفر خیر بسیار و نتیجه مهمى به تو رسیده ، و نصیب كاملى به دست تو آید.
      عبدالله بن سلام پس از رسیدن نامه ، بدون تأخیر به سوى شام حركت كرده ، و در منزلى كه قبلا به اشاره معاویه براى او مهیا شده بود وارد شد.
      معاویه ، ابوهریره و ابودرداء (از اصحاب رسول الله ) را احضار نموده ، و پس از مقدمات و ذكر سخنانى چند و رجز خوانی‌ها، گفت : دخترى دارم كه موقع ازدواج او فرا رسیده ، و می‌خواستم براى انتخاب همسر او، دقت كامل و توجه تمامى به كار برده ، و كسى را انتخاب و در نظر بگیرم كه از جهت فضیلت و دیانت و تقوى و ادب و مروت مورد وثوق و اطمینان من باشد، و به نظر من مصداق این اوصاف شخص عبدالله بن سلام است كه از هر جهت زیبنده و سزاوار است ، و مخصوصا علت اقدام عاجل من این است كه : مبادا پیش از انجام گرفتن این قسمت اجل مرا دریابد، و كسانی‌كه پس از من امور سلطنت و حكومت را به دست می‌گیرند، به خاطر عجب و بزرگوارى حكومت و كوچك شمردن دیگران و به بهانه پیدا نكردن هم رتبه و كفو، از تزویج زن ها ممانعت ننمایند.
      من میل دارم كه شخصا این قدم را برداشته ، و راه را براى آیندگان روشن كنم ، تا جانشینان من نیز با من هم فكر و هم قدم باشند.
      ابوهریره و ابودرداء اظهار تشكر كرده گفتند: البته شما كه صاحب و كاتب رسول الله (ص ) بودید، از هر جهت براى اجراى دستورات واقعى و عمل كردن به احكام حقیقى كه موجب سپاس گذارى و شكر خالق و رضاى او است ، تقدم و اولویت خواهید داشت .
      معاویه - پس مناسب می‌دانم كه شما این نظریه مرا به عبدالله بن سلام ابلاغ نمائید، و البته با دختر من نیز مشورت و مذاكره خواهید نمود، ولى تصور می‌كنم او هم با فكر و تصویب من مخالفت نكرده و از صلاح دید من خارج نشود.
      معاویه پس از بیرون رفتن آن دو نفر، به اندرون كاخ رفته ، و به‌ دختر خود توصیه كرد: هنگامی كه ابوهریره و ابودرداء با او مذاكره نموده ، و او را براى عبدالله بن سلام خطبه و خواستگارى نمایند، در جواب ایشان چنین اظهار كند كه : عبدالله بن سلام بى نهایت مرد زیبنده و مناسب و محترم و پسندیده است فقط مانعى كه در اینقسمت موجود است : بودن زن او ارینب است ، زیرا غیرت و خوى من با این امر سازگار نبوده ، و روى اینجهت میترسم سخنى بگویم یا عملى را مرتكب شوم كه موجب سخط و غضب الهى واقع شده ، و بر عذاب و گرفتاریهاى همیشگى گرفتار آیم : و تا ایشان با ارینب زناشوئى مى كند: این اقدام عملى نخواهد شد.
      ابوهریره و ابودرداء نزد عبدالله بن سلام آمده ، و گفتار معاویه را به او ابلاغ نمودند.
      عبدالله بن سلام بى نهایت مسرور گشته ، و شروع به عرض ‍ تشكر و سپاس گوئى نموده ، و از الطاف و مراحم و توجهات معاویه كه درباره او مبذول شده است بسى اظهار امتنان و خوشحالى نمود.
      عبدالله بن سلام پس از این كه در مقابل توجه این نعمت :سپاس خالق را به جا آورد، و از نعمت‌ها و حسن نظر و عطوفت و رحمت معاویه سپاس گوئى كرد تقاضا نمود كه آن دو نفر براى خواستگارى رسمى به پیشگاه معاویه رهسپار شوند.
      ابوهریره و ابودرداء به عنوان خواستگاری به پیشگاه معاویه مراجعت نمودند. معاویه اظهار داشت : همان طوركه گفتم من از این وصلت بی‌نهایت خوشوقت و فرحناكم ، و چون لازم است با خود دختر نیز مذاكره شده و نظر و موافقت او را هم تحصیل بنمائیم می‌باید شما این قسمت را نیز شخصا انجام بدهید.
      ابوهریره و ابودرداء به اطاق مخصوص دختر معاویه وارد شده و نظر پدرش معاویه را براى او به تفصیل فهمانیدند.
      دختر به همان شكل كه پدرش تعلیم داده بود پاسخ داد.
      و در نهایت گفت: عبدالله می‌تواند همسر و كفو مناسبی باشد فقط تنها مشكلی كه او هست این این كه او صاحب همسر است و من ترس از آن دارم كه من با این كار خود غیرت او را علیه خود بر‌انگیخته و موجب سخط الهی گردم.
      ابوهریره و ابودرداء نزد عبدالله بن سلام برگشته ، و جریان مذاكرات خودشان را با معاویه و دخترش را برای او نقل كرده ، گفتند: به نظر ما تنها مانعى كه موجود است ، وجود ارینب است .
      عبدالله بن سلام روى سادگى خود، در حضور آن دو نفر، طلاق زن خود ارینب را جارى كرده ، و آنها را شاهد طلاق قرار داد.
      ابوهریره و ابودرداء پس از شنیدن صیغه طلاق ، به سوى معاویه مراجعت نموده ، و جریان امر را به او اطلاع دادند.
      معاویه كه در این مرتبه حاجت خود را برآورده دید: شروع به غمزه و ناز كرده ، و گفت : من از این عمل به این فوریت متأثر شدم ، عجله و شتاب كردن ایشان سزاوار نبود، بهتر این بود كه ایشان صبر می‌كردند و بالاخره كار به یك ترتیبى انجام مى گرفت ، البته آن چه مقدر است به وقوع خواهد پیوست ، هر چه بود خوب یا بد گذشته است ، ما باید پیرامون مقدمات و شرائط كار خودمان روى فكر صحیح و نظر صائب به خوبى تأمل كرده ، و سپس تصمیم بگیریم .
      معاویه پس از اظهار این مطالب درهم و مبهم گفت : شما مرخص شده و مراجعت نمائید البته آنچه تصمیم گرفتم به اطلاع شما خواهیم رسانید.
      معاویه پس از این جریان نامه به پسرش یزید نوشته ، مژده داد كه كارهاى مقدماتى انجام گرفته ، و به مطلوب نزدیك شده ، و اینك عبدالله بن سلام طلاق ارینب را داده است .
      پس از چند روز ابوهریره و ابودرداء به سوى معاویه برگشتند.
      معاویه اظهار داشت : طوری كه مسبوق شدید، رضایت و موافقت دخترم بایستنى است ، و شما فعلا جریان امر را به او تذكر داده ، و براى تحصیل رضایت و اجازه او وارد مذاكره شوید.
      ابوهریره و ابودرداء نزد دختر معاویه آمده ، و پس از این كه فصلى از مراتب و مقامات و فضائل اخلاقى و شخصیت عبدالله بن سلام ذكر نمودند، گفتند: عبدالله بن سلام به خاطر پیشنهاد شما ارینب را طلاق داده و فعلا موافقت و اجازه پدر شما نیز فقط متوقف به رضایت شما است .
      دختر معاویه پس از ذكر مقدمات و سخنهاى چند، اظهار كرد: اگر چه تحقق امور وابسته به تقدیرات الهى است ؛ ولى در كارهاى مهم و بزرگ می‌باید تا ممكن است دقت و فكر نموده ، و روى صبر و تأمل قدم برداشت ، تا موجبات پشیمانى و تاءثر فراهم نیاید، مخصوصا در این موضوع كه سرنوشت آدمى را در زندگانیش معین كند، و من به خداى متعال توكل كرده ، و از او استمداد مى نمایم كه آنچه صلاح و خیر من است وسائل آن را پیش آورد، و البته نتیجه را به عرض شما خواهم رسانید ابوهریره و ابودرداء از مجلس برخاسته ، و دعا كردند كه ، خداوند خیر شما را بخواهد و شما را توفیق و تأیید فرماید.
      سپس نزد عبدالله بن سلام آمده ، و جریان امر را نقل نمودند.
      عبدالله بن سلام این بیت را خواند:
      فان یك صدر هذا الیوم ولى فانّ غدا لناظره قریب

    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Anarchy گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Fiona (05-26-2013),Ouroboros (05-26-2013),Russell (05-26-2013),sonixax (05-26-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •