چرا می شود چنین حرفی زد. کسی که فاجعه را انکار می کند، خواسته یا ناخواسته دهشت آن را انکار کرده، و این راه را برای رخ دادن فجایع جدید باز می کند. توجه بفرمایید که من از «حافظه تاریخی» حرف نمی زنم. بلکه منظورم نوع ِ نگاه به تاریخ است، اینکه هولوکاست کل ِ مختصات ِ هستی ما را تغییر می دهد. اگر آن را بپذیریم، باید هر روز از رخ دادن ِ آن جلوگیری بکنیم، باید هر سوژه ای را از تهاجم ِ نفرت ِ عمومی محافظت بکنیم(مسلمان، یهودی، ترک ...). و این مسئولیتی بسیار سنگین است.
من احساس ِ شما را می فهمم.نفرت انگیز تر از آن سوء استفاده از این کشته شدگان است ، کاری که یهودی ها و اسرائیلی ها با شدت هر چه تمام تر دارند انجام میدهند . اگر شما سری به کمپ های پناهندگی بیندازید (کمپ های موقت که برای قرنتینه هست) این سوء استفاده رو خیلی مشهود تر میبینید و جالبتر اینکه پس از دوران موقت سایرین به کمپ های دائمی منتقل میشوند تا گرفتن اقامت ولی یهودیان با امکانات تمام منتقل میشوند به منزل های مسکونی ! و تا هم کسی اعتراض میکنه همین داستان هلوکاست رو میکنند سپر بلا !
حقیقتا رنج آور و دردناک است که از یادآوری فاجعه برای تکرار آن استفاده بکنند. بزرگترین لطمه را به هولوکاست نه منکران ِ خنده آور ِ آن، که دولت اسرائیل و سیاستهای سرکوبگرانه ی ِ آن زده است. ظلم ِ آشکار و تراژدی ِ تلخ ِ کل ماجرا در اینجاست که قاتل عمل خود را با نفی ِ آن تئوریزه می کند. اما با تمام این احوال : خیر، این نفرت انگیزتر از آن نیست! اولی نوعی نگاه ِ حسابگر و فرجام گرا و یوتیلیتاریانیست به بزرگترین فاجعه ی ِ تاریخ بشر است، دومی تلاش یک دولت ِ مهاجم برای کسب مشروعیت. این کجا و آن کجا، بزرگوار. چالش ِ من به موضع ِ شما اینست که هرنوع تردید در هولوکاست به حساب ِ نئوفاشیستهای سفیدپوست می رود.
برخلاف ِ برخی ادعاهای شما دولت اسرائیل بزرگترین کمک برای جمع آوری مدارک مستند ِ هولوکاست بوده، نقش ِ اهرم ِ فشار دائم بر (به قول شما) «غرب ِ خرفت» برای پیدا کردن و محاکمه ی ِ نازی های فراری را ایفا کرده، و هرگز هم نگفته «چون ما را کشتند، پس حق ایجاد دولت اسرائیل را داریم». یعنی فاجعه را تبدیل به مستمسکی برای فلسفه ی ِ وجودی خود نکرده، بلکه هرگاه لزوم ِ وجود دولتی یهودی به چالش کشیده شده، هولوکاست را به عنوان تمبان عثمان علم کرده. و من می توانم با این حد از وراثت اسرائیل زندگی بکنم، و این را ترجیح می دهم به افتادن در آغوش اراذلی همچون فوریسون و یا آن یکی مردک ِ دیوانه بابی فیشر. چرا وقتی هزاران دلیل محکمه پسند برای تکذیب ِ حق اسرائیل در کشتار و تجاوز به فلسطین داریم، در ِ خانه ای را بزنیم که از آن فقط اکستریمیست و نئونازی و زباله های جامعه بیرون می ریزند؟
1. فقط «عمل غیر انسانی»ِ خشک و خالی بعد از یک فقره «ولی» نبوده، بربریت ِ محض و شر ِ مطلق بوده. عمل غیر انسانی شلاق زدن ِ آدمها سر چهار راه است، نه کشتار میلیونی و هدفمند آدمهای معمولی و بعد سوزاندن آثار جرم. این چیزی فراتر از «عمل غیر انسانی»ست، جنس ِ دیگری دارد.در یکی از لینکهایی که بالاتر آوردم ، گفته شده که در آن زمان بیماری تیفوس بیداد میکرده و اگر جنازه ها رو نمیسوزوندند و نابود نمیکردند وضعیت خیلی وحشتناک تر میشده . ولی در کل عمل غیر انسانی بوده .
2. این چه جور استدلالی ست؟ در مدارک بدست آمده ی ِ بعد از جنگ دلیل سوزاندن ِ اجساد از بین بردن ِ آثار جرم تلقی شده، نه جلوگیری از انتشار ِ بیماری ها !
3. اطمینان دارید که ناقل تیفوس نوعی کک نیست و این بیماری انتقال ِ فرد به فرد ندارد؟ من درست خاطرم نیست.
هیچ صفتی نمی تواند «قومی/نژادی» باشد. چیزی بنام ملت وجود ِ عینی ندارد. «اروپایی ها این گونه اند، عربها آنطوری هستند، یهودی ها اینطور فکر می کنند» همه و همه احکامی هستند در بهترین شرایط نژادپرستانه. آنچه نام ِ ملت به خود می گیرد مجموعه ای بسیار ناهمگن از آدمهایی بی اندازه باهم متفاوت است که فقط در مرز ِ جغرافیایی مشترکی زندگی می کنند و شاید تاریخ مشترکی باهم دارند: انتزاع ِ محض. سکوت ِ اروپایی ها بخاطر «خواص ِ نژادی»شان نبود، بلکه از همراهی ِ پنهان ِ آنها با نابودی «عناصر ِ نامطلوب» حکایت داشت. آنها می دانستند، و انتخابی آگاهانه کردند. من سه سال در مارسی ِ فرانسه زندگی کرده ام، آنجا اگر از رنگ ِ کروات ِ مجری ِ اخبار ِ بعد از ظهر خوششان نیاید، شب به خیابان می آیند و ساختمان ِ استودیو را آتش می زنند.این بیخیالی در خون اروپایی ها و به خصوص آلمانی هاست ، اکنون هم بیخیال خیلی چیز ها هستند ، برای همین به آلمانی ها دماغ بالا هم میگویند ، و البته اکنون مانند همین سکوت را از طرف غربی ها در مورد فلسطین میبینیم .
1. در نظر ِ شما تحمیل ِ کاپیتولاسیون به کشور آلمان در آن شرایط «جنایت وحشتناک» است، وانگهی هولوکاست باید بهتر برسی بشود و اجازه ی ِ انکار آن برای ما محفوظ باشد و ایجاد دستگاهی برای سوزاندن ِ «بدن ِ انسان» بعد از یک فقره «ولی» نوعی عمل ِ «غیر انسانی»(مثلا هم ردیف کتک زدن ِ همسرتان)تشخیص داده می شود. فقط من هستم یا کلا شما مشکوک می زنید؟متفقین خودشان جنایات وحشتناکی مرتکب شده اند ، مثل کشتار مردم و غیر نظامیان شهر درسدن آلمان آن هم پس از پایان جنگ و قبول کاپیتولاسیون از طرف آلمان .
2. شکی در این نیست که نزد ِ ذهنی باز و ترور نشده با تبلیغات ِ مس مدیا متفقین سهم ِ درخشان ِ خود را از جنایات جنون آمیز جنگ جهانی به نحوی عادلانه می برند و بهترین نامی که به جنگهای جهانی می توان داد: وقتی سرمایه داری به جنگ توله ی ِ حرامزاده ی ِ خود می رود.
یهودیان بزرگترین قربانیان ِ هولوکاست بوده اند. و از آن مهمتر، پس از جنگ تنها گروه از آنان بودند که تریبونی برای خود دست و پا کردند تا صدایی داشته باشند. در شرایطی که نه کولی ها داستانی برای گفتن دارند نه بیماران ِ اسکیزوفرونی، طبیعتا صدای ِ یهودیان بیشتر شنیده خواهد شد. راه ِ حل ِ این مشکل هم تشریح و توضیح ِ بیشتر ِ وجود و نقش قربانیان غیر یهودی ست، نه انکار ِ اهمیت و اکثریت و مظلومیت ِ قربانیان ِ یهودی!در مورد این داستان هم توضیح دادم ، درست است که هلوکاستی بوده ولی فقط یهودیان در این کشتار قربانی نبوده اند و پنج میلیون نفر دیگر هم قربانی بوده اند که بر خلاف یهودیان هیچ حق و حقوقی برایشان قائل نشده اند و این بیشتر سوء استفاده اسرائیل را از این داستان نشان میدهد ، به قدری تبلیغات در جهت منافع اسرائیل و یهودیان بوده که تا شما میگویید هلوکاست همه فوری میگویند یهودی ها ! انگار نه انگار پنج میلیون نفر دیگر هم در این کشتار ها قربانی شده اند . درست است که بین دو عدد 6 و 5 میلیون ، یک میلیون اختلاف هست ولی وقتی به نسبت کلی قربانیان میسنجیم (11 میلیون نفر) خیلی با هم فرقی نمیکند .