من دیوانهیِ پگاهی[2] هستم که مست باشی بی باده
و در آغوشم کِشی
تکابیده[3] در بوسه ام کنی و بر لبان ام بدوزی وَرَنیِ[4] دلباختگی را
و من در رها در کسی شوم که از من است.
سپاس
+
و من در رها در کسی شوم که از من است.
یکجوری نیست این جمله؟
+
میدونستم تکابیدن میشه غرق شدن ولی حس میکردم همخوانی نداره در این جمله استفاده کردنش