ive got another challenge for you:))
خب حالا یک عامل جدید رو وارد میکنم"مسئولیت":
آیا اگر هوایپما داره خودش به مناطق پرجمعیت برخورد میکنه و خلبان کشته شده،آیا اخلاقی هست که مسیر رو تغییر بدیم و عمدا باعث مرگ عده ای بشیم؟!
اینجا برخلاف مورد قبل دو آپشن یکسان نداریم،در یکی از موارد اینکه هواپیما به کجا میخوره به خاطر ما نیست و ما نقشی در کشته شدن اونها نداریم.
خب این یک آزمایش فکری هست که میشه محدودیت های عملیش رو دید در هر حال اگر شرایط ایده آل باشه:نیست.
یعنی فدا کردن جون یک نفر بیگناه میتونه اخلاقی باشه!؟در نمونه هواپیما به هر حال عده ای کشته میشند و گزینش ما فقط اثر جانبی داره ولی در این مورد ما "دخالت" میکنیم و مرگ یک انسان به خاطر تصمیم ماست نه اثر جانبی تصمیم ما.
نکته دوم این هست که در نمونه هواپیما به هر حال ما میمیریم ولی در این مورد ما میتونیم جون خودمون رو فدا کنیم،آیا اینجا فدا کردن جون دیگران مستقیما توسط ما اخلاقیه؟
اینها به نظرت دلایلی بر ضد سودگرایی نیستند؟!:)١. از میان رفتن اعتماد دوسویه: هر آدمی پیوسته باید مراقب باشد که سودمندی خود را از دست ندهد (تا او را فدایِ دیگران نکنند) و خود آماده باشد دیگران را فدا کند (اگرکه به اندازهیِ بسنده سودمند نبودند).
٢. دلهرهیِ همیشگی[5] (کاهش هوتادِ[6] زندگی برای بیشینگان): اینکه شما تنها به اندازهیِ سودی که میرسانید ارزش دارد.
٣. وابسته کردن فرایند ارزیابی[7] سودمندی/زیان دیگران به تک تک مردم (اگر همراه چاق اتان را کمتر سودمند دیدید, او را خوراکِ کروکدیلها بکنید) که فرایندی
است سرتاپا لغزشمند: هیچکس نمیتواند سودمندی یا زیان دیگران را با گرایند[8] هتا نزدیک به قطعیت برایاند[9], چه رسد[10] به اینکه بخواهد از روی این ارزیابیِ خام با جان دیگران هم بازی کند.
٤. فروپیچشِ[11] مِهاد «حق انسانیت» و دیگر مهادهای باارزش اینچینینی که نمونهوار میگویند جان هر آدمی به خودیِ خود و از روی هموندی[12] در هومنی[13] ارزشمند است, بی اینکه این هموند[14] نیاز به انجام یا اثباتِ کاری داشته باشد.
٥. ...
راستی آیا جان انسان ها "اندازه پذیر" هست از نظرت؟