
نوشته اصلی از سوی
mosafer
من دیوانه ی سحری هستم که مست باشی بی شراب
و در آغوشم کشی
غرق بوسه ام کنی و بر لبانم بدوزی شهوت عشق را
و من رها در کسی شوم که از من است...
هتا در این متن کوتاه نتوانستم پارسی ترش کنم
+
من دیوانه ی بامدادی هستم که مست باشی بی مِی
و در آغوشم کشی
غرق بوسه ام کنی و بر لبانم بدوزی خوشی ِ دلدادگی را
و من رها در کسی شوم که از من است
بسیار خـوب! (:
این هم ١٠٠%* پارسیکیدهیِ[1] آن:
من دیوانهیِ
پگاهی[2] هستم که مست باشی بی باده
و در آغوشم کِشی
تکابیده[3] در بوسه ام کنی و بر لبان ام بدوزی
وَرَنیِ[4] دلباختگی را
و من در رها در کسی شوم که از من است.
صبح = بامداد, پگاه, سپیدهدم, ...
غرق شدن = تکابیدن; میتوانیم بجای "غرق در بوسه", «بوسه باران» هم بگوییم.
عشق = دلباختگی, شیفتگی, دلدادگی
شراب = مِی, بادِه
*
خود «و» هنوز تازیکه[5], در پارسیک بندواژهیِ[6] o را داریم, ولی در آغاز گزاره میتوان "اود" نیز گفت: «اود در آغوشم کشی», بمانند und یا and انگلیسی.
----
1. ^ pârs+ik+idan::Pârsikidan || پارسیکیدن: پارسیک کردن; ترزبان به پارسیک Ϣiki-En to persianize
2. ^ Pegâh || پگاه: بامداد; صبح زود; سحر; سپیده دم Dehxodâ, Ϣiki-En daybreak
3. ^ tak+âbidan::Takâbidan || تکابیدن: کارواژه تکابیدن به چم غرق شدن است.تک+آب+یدن.می دانیم که تک همان ته است.در گذشته تک به چم ته کاربرد داشت مانند این چامه ناصر خسرو:بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز/می بینم اگر ذره ای اندر تک دریاست/غرق شدن =ته آب رفتن٬از همین روی تکابیدن(غرق شدن)همان تهِ آب رفتن است.بهمن Ϣiki-En, Ϣiki-En to sink; to drown
4. ^ varan+idan::Varanidan || ورنیدن: داشتن شهوت; وَرَن از «فرهنگ پهلوی» Ϣiki-En to lust
5. ^ tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
6. ^ band+vâže::Bandvâže || بندواژه: حرف ربط Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ conjunction