
نوشته اصلی از سوی
Ouroboros
اینکه بگوییم پیش از بیگبنگ «وجود» نداشته چیزی بجز همانگویی نیست. البته من با آن مخالف نیستم، بیشتر اینست که آنرا نمیفهمم. بیشک باید نوعی از زمان وجود میداشته، درست است که زمان برپایهی تاثیر بر ماده قابل درک است و در صورت عدم وجود ماده تاثیری هم بر آن متصور نیست که بخواهد مبنای زمانی باشد، اما به هر حال چیزی میان «هیچ» و «هست» وجود داشته و این فاصله میان نبودن ماده تا بودن آن میتواند زمان باشد. تصور بکنید که من یک فیلم از یک فضای مطلقا خالی به شما نشان میدهم که در آن هیچ چیز نیست، و از شما میپرسم که آیا فیلم درحال پلی است یا استاپ، بدیهیست که شما نمیتوانید پاسخی بدهید. سپس همان فیلم را نشانتان میدهم اما در حالی که شیئی در آن درحال حرکت است، اکنون شما میتوانید ببینید که در قیاس با ویدیوی سابق در این یکی زمان به یک معنا سپری شده، اگر در این مثال فرض بگیریم که فضای خالی همان هیچ است و شیء در حال حرکت بیگبنگ، چگونه نمیتوان پیش از آنرا تصور کرد؟ چرا فیلم ثابت نمیتواند پیش از آن باشد؟ آیا نمیتوان گفت که پیش از سیزده میلیارد سال قبل هیچ چیز وجود نداشته؟ آنچه مرا به شگفتی انداخته وجود کنش و واکنش میان ماده و پادماده است، طبق نظریه تا پیش از بیگبنگ «میزان» آنها یکسان بوده(حالا هر معنایی میخواهد داشته باشد)و در نتیجه هیچکدام به معنای قابل درکی وجود نداشتهاند، پس از بیگبنگ بوده که تنها یکی باقی مانده و بر دیگری چیزه شده و به وجود معنا داده .