

sonixax (04-17-2013)

این مساله دقیقا شبیه به سقط جنین است.در انتهای کار چیزی دارید که در ابتدا ندارید ولی نمیتوان مرز مشخصی هم دقیق کشید.این کشیدن مرز انتخابی هم بدلیل نیاز جامعه است (هر چند با شدت آن مخالفم و بهتر است هر چه بیشتر پراکنده باشد تا متمرکز)،ولی اینها بمعنی بی معنی بودن تفاوت نیست قطعا.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound

نمیدانم راسل جان، چرا از این استثناها برای مردان وجود ندارد؟ سقط جنین هم من هرچه بیشتر یقین پیدا میکنم که هرگز «حق» زن نیست، «امتیاز» اوست که باید محدود و کنترل بشود. کسی چندان به سکس میان زنان بزرگسال و پسران نوجوان اهمییتی نمیدهد و زنانی که دستگیر میشوند یک دهم مجازاتی که مردان میبینند را تحمل میکنند. من نمیدانم زنان تا کی میخواهند وانمود بکنند سکس تنها چیزیست که مرد از آن لذت میبرد و آنرا میخواهد و زنان «میدهند» و تفاوتی هست میان دختر حشری شانزده ساله و پسر حشری شانزده ساله؟ یک مثال از استاندارد دوگانه:
زنی که برای رابطهی جنسی با دو دانشآموز خود دستگیر شد
به این طریق مجازات شد

آری امیر عزیز،من بطور کلی گفتم نه فقط درباره سکس.از موقعی که این بحثهایِ حقوق مردان را آغاز کردی و نگرم عوض شد باورش برایم سخت است که تا کنون این دیوسازی مردان را نمیتوانستنم ببینم.
یکی از این دیوسازی(نماییها) همینجاست ،که حتی بین دختران و پسران نوجوان هم تا این حد ادامه دارد.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound

امیر گرامی نمیخواهید بگویید که شما نمیتوانید برای تن خودتان تصمیمگیری کنید؟
سقط جنین حق بی چون و چرای زن است (گرچه برای ما مردان خوشایند نباشد), آنچه اینجا حق مسلم زنان نیست بزور پدر کردن فیزیکی+قانونی مردان است.
سخنی که من پیشتر گفته بودم این بود که اگر مردی بچه را نمیخواست, مادر باید بچه را بیاندازد. من این را ستم یا همسان با "میخواستی سکس نکنی"
نمیبینم, همانجور که ما قانونهایِ سفت و سختی برای کنترل زادگان[1] داریم و شما نمیتوانید در برخی کشورها بیشتر از ١ یا ٢ فرزند داشته باشید و اگر داشتید باید
سقط کنید, همانجور هم یک زن نباید بی موافقت قانونیِ پدر (یا با دردست بودن اعتراض پدر) بچهدار شود. سخن من اینجا بخش پولی داستان نیست, فرایند بزور «پدر کردن فیزیکی» است.
----
1. ^ zâd+eg+ân::Zâdegân || زادگان: جمعیت Ϣiki-En population
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (04-17-2013)

«حق» به چیزی میگویند که به دو طرف معامله به یک اندازه و شکل و دلیل میرسد، وقتی یک طرف امکان بهره از دهها روش برای جلوگیری از بارداری را داشته باشد، حق سقط جنین داشته باشد، حق نگه داشتن بچه و بزرگ کردن ِ او با پول دیگران را داشته باشد، حق رها کردن بچه به محض تولد و دادن او به دیگران را داشته باشد، اما سوی دیگر نتواند از زیر والد شدن بگریزد و دولت او را وادار به پرداخت «حق بچه» و «نفقه» و ... بکند آنچه زن دارد «حق» نیست، «امتیاز» است. آیا این امتیاز را باید از آنها بگیریم؟ نه، من گمان میکنم دادن حق وتو به مردان دربارهی سقط جنین بسیار ناعادلانهتر است از دادن حق انتخاب به زنان. پس ما با وضعی روبرو هستیم که در آن ناگزیر به فدا کردن بخشی از حق مرد میشویم(اینکه زن در آخر ِ کار، میتواند بچهی مرد را برخلاف خواست او به قتل برساند). اینکه ما نمیتوانیم این امتیاز زنانه را قانونا محدود بکنیم به این معنا نیست که مردان مورد ظلم و ستم و بیعدالتی قرار نمیگیرند، تنها در این معناست که این ستم وجهی طبیعی دارد و ساختار کنونی جامعهی ما قادر به روبرو شدن با آن نیست. اگر این ستم را باز بشناسیم، و نیز به خاطر داشته باشیم که «حق» زن چیزی بجز امتیازی ناعادلانه(اما ضروری)در اختیار او نیست، میتوانیم گزارههای اخلاقی و قانونی دقیقتری در اینباره پی بریزیم. برای مثال من پیشتر یک بار نظرم را دربارهی حالتهای مختلف گفته بودم:
1. زن بچه را نمیخواهد، مرد میخواهد > زن اخلاقا موظف است بچه را به دنیا بیاورد و او را تحویل پدر بدهد. اینکه دولت فاقد اختیار دیکته کردن وظیفهای به ما باشد به معنای وظیفه نبودن آن نخواهد بود. دولت حق ندارد مرا مجبور بکند روی یک بیخانمان درحال یخ زدن پتو بیاندازم، اما این بیتفاوتی من نسبت به یخ زدن او را ذرهای اخلاقیتر نمیکند. «بدنم، بدنم» اینجا فقط تاکتیکیست برای رد گمکنی، بدن بچهی به دنیا نیامده و ارادهی پدر او هم در میان است. اما اگر زن موجودی از نظر اخلاقی پست و رذل بود و تصمیم گرفت از «حق» خود سوء استفاده بکند، چارهای نیست، به هر حال در پایان روز این بدن ِ اوست.
2. زن بچه را میخواهد، مرد نمیخواهد > زن به خرج و مسئولیت خودش بچه را به دنیا میآورد و بزرگ میکند، و هیچ دولتی مشروعیت اینکه بگوید «توی شلوارت نگه میداشتی» و «اکنون یا نفقه بده یا برو به زندان» را ندارد و سیستم کنونی چیزی بجز بردهداری قانونی نیست. فمینیستها صندوقی درست بکنند و مالیات اضافه بدهند برای رفاه چنین مادرانی.
راههایی که برای حل دائمی این مشکل وجود دارند:
1. رحم مصنوعی: که بتوان جنین را به آن انتقال داد و زن و «بدنش» را به حال خود گذاشت. تا برطرف نشدن این وابستگی و نگرفتن این چیپ ِ قدرت از چنگ زنان صحبت از «برابری» در هر مورد لطیفهای بیشتر نخواهد بود. مرد نیازمند رحم زن است و بخاطر دسترسی به آن به هر خفتی تن در میدهد.
2. تولید قرص ضدحاملگی برای مردان. با اینمه روشی که برای جلوگیری در اختیار زنان هست هنوز نیمی از بارداریها ناخواسته هستند، با تولید این قرص دیگر هیچ زنی قادر نخواهد بود که خوردن قرصهای خود را «فراموش بکند».
....![]()

این نابرابری را که ما پدید نیاوردهایم, زن با داشتن زهدان توانایی بارداری دارد, ولی نیازمند اسپرم پدر میباشد.
در اینجا ما دو حق داریم که دربرابر هم یا همرستا میتوانند میباشند: حق زن روی تن خود / حق مرد در سهمی که در بارداری براهِ اسپرم خود شریک است.
حق هرکس روی تن خود (یکمی) ولی برگزیدگی[1] بی چون و چرا باید داشته باشد.
همچنین, «به قتل رساندن بچه» هم واژهای[2] است برای گرفتن احساس همدردی, یک مشت یاختهیِ[3] نادان
این داستانها را ندارند, زمانیکه مغز کودک ریخت گرفت آنگاه آری, میتوانیم آنرا قتل هم بنامیم.
این دقیقا همانجایی است که نگرش ما روبروی هم میایستد. در سدهای که ما زندگی میکنیم انداختن بچه که آسیبی کمیده[4] و نزدیک به 0 دارد,
ولی واداشتن[5] مادر به هزینه کردنِ سنگین یک سال از زندگی اش برای بزرگ کردن بچهای که شاید تنها روی یک سکس گذری بدست آمده آسیبی بیگمان بسیار بیشتر از 0 دارد.
من اینجا نه قانونوار نه اخلاقوار نمیتوانم پیوندی میان خویشکاری[6] زن در بارداری و زاییدنِ بچهای ببینم که روی یک سکس ساده میتواند پدید آمده باشد.
این رویکرد تا اندازهیِ بالایی پذیرفتنی است, ولی همچنان بهترین نیست.
نخست اینکه, در گرفتن پولِ زور از پدری که نمیخواهد پدر شود که هیچ سخنی نمیرود, از بیخ و بن نادرست و نااخلاقی است و اینکه چگونه قانون شده را تنها فمینیستهایِ بیاخلاق میتوانند توضیح دهند!
دیگر اینکه پدری که نمیخواهد پدر شود و بزور او را پدر کنیم (گرچه تنها بنام باشد) چگونه کاری
درست است؟ اگر زن میخواهد بچهدار شود, خب برود از بانک اسپرم بچه بگیرد و با هزینهیِ خودش بزرگ کند.
اگر مردی میخواهد همین امروز بچهدار شود, امروز میتواند برود جامادری (surrogate) استخدام کرده و اسپرم بدهد یا اینکه بشکیبد[7] تا «زهدان ساختگی» نوآورده[8] شود.
رویهمرفته چرا این اندازه فرایند زادآوری[9] را پیچیده کردهایم, مگر نه اینکه زادآوری یک تراکنش[10] میان زن و مرد برای زادآوردن یک فرزند است؟
چرا نباید بمانند هر تراکنش دیگری این را وابسته به موافقت هر دو سو بدانیم؟
بچه میخواهید؟ بسیار خوب, هم مرد, هم زن هر دو موافقت رسمی خودشان را اعلام کنند / یا براه نایی[11] آن, اگر مخالفتی دارید بگویید تا از فرایند پیشگرفته شود.
----
1. ^ bar+gozid+eg+i{pasvand}::Bargozidegi || برگزیدگی: اولویت priority
2. ^ Vâžidan || واژیدن: سخن گفتن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to speak; to tell; to say
3. ^ Yâxte || یاخته: سلول Ϣiki-En cell
4. ^ kam+idan::Kamidan || کمیدن: به کمترین رسانیدن Ϣiki-En to minimize
5. ^ vâ{pišvand}+dâštan::Vâdâštan || واداشتن: مجبور کردن; ناگزیر کردن کسی را بر کاری Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En induce; persuade; force into
6. ^ xwiš+kâr+i{pasvand}::Xwiškâri || خویشکاری: وظیفهشناسی; انجام کار درست MacKenzie proper function
7. ^ Šakiftan || شکیفتن: شکیب کردن; صبر نمودن Dehxodâ to wait
8. ^ no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to innovate
9. ^ zâd+âvardan::Zâdâvardan || زاداوردن: بچه دار شدن; زادمان آوردن to bear offspring
10. ^ tarâ+kon+eš{pasvand}::Tarâkoneš || تراکنش: معامله کردن; سوداگری Ϣiki-En transacation
11. ^ Nâyi || نایی: -; منفی negative
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (04-17-2013)

یک ادعا: همهی شرایط دیگر برابر، سقط جنین نکردن بهتر از سقط جنین کردن است.
بله ما پدید نیاوردهایم اما وجود دارد، و بازشناسی آن در مقام یک نابرابری به ما کمک میکند که اولا روابط میان زن و مرد و کنشهای اجتماعی میان آنها را بهتر درک بکنیم، و ثانیا تلاش برای برطرف کردن آنرا به نحوی سیستماتیک بیاغازیم(با سرمایهگذاری به روی رحم مصنوعی و آلترناتیوهایی که ما را از دستگاه تولید مثل جنسی زن بینیاز میکنند). ثالثا هم باعث بوجود آمدن یک گزارهی «اخلاقی» میشود که بر طبق آن سقط جنین وقتی پدر بچه مخالف است غیراخلاقیست، زیرا شما با بهره بردن از «حق» خود بر بدنتان، دارید «حق» او بر بچهی خود را ضایع میکنید.
این دیگر چگونه استدلال مضحکیست؟ «به سود زن نیست پس اخلاقا میتواند آنرا انجام ندهد»؟ مگر مرز اخلاقیات سود و زیانیست که یک سوی معامله دریافت میکند؟ «زیان اقتصادی، عاطفی، روانی و عینی نگهداری از اشخاص مبتلی به نشانگان داون خیلی بیشتر از سود آنست، پس کشتن آنها اخلاقیست».
گفتگوییست ملالآور و بیسرانجام که چه چیز «انسان» محسوب میشود و از چه لحظه، من علاقهای به ورود به آنرا ندارم. فقط جهت توجیه اینکه چرا از لفظ «قتل کودک به دنیا نیامده» استفاده کردهام(و در آینده هم چنان خواهم کرد)لینک یک خبر را برای شما میگذارم که در آن پدری برای تلاش جهت واداشتن زن به سقط جنین با تهدید اسلحه بخاطر «سوء قصد به جان» (Attempted Murder)محکوم به ۱۳ سال زندان شد. سوءقصد . به. جان. بچهی. به. دنیا. نیامده.
این چگونه ریاکاریست که وقتی زن آنرا به میل خود انجام میدهد «سقط جنین است» اما وقتی به تهدید صورت میگیرد میشود «سوءقصد به جان بچهی به دنیا نیامده»؟
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)