نخست:))به شما اطمینان میدهم که من هیجانی نیستم!
در اینکه شمار مردانی که امکان بروز یافته اند و شناسایی شده اند شکی نیست.
این همان معنی حرف شماست.بله زیاد ترند و تردیدی نیست.اما نتیجه گیری از این گزاره مهم مینماید!
ببینید یک صورت مسئله و دو گزینه ی محدود!!
من چیزی از دنیای برنامه نویسی نمیدانم.اما شما میگویید که حتی یک زن در آن ایفای نقش نداشته یا بهتر بگوییم رهبری نکرده...
بسیار خوب این از صورت مسئله
اما گزینه ها:
1-امکان بروزش را نداشتند
2-علاقه ای به این رشته نداشتند
3-بین کسانی که این رشته و حرفه را انتخاب کردند دختران کمتری یافت میشده و بین این دختران کسانی که به طور حرفه ای دنبالش کنند کمتر بوده اند
4-در دنیای رقابت با مردان امتیازات کمتری داشته اند
5-.....
6-.....
میبینید.میتوان بیشمار علت یافت.
پس من رفتار زنان را با یک مسئله که مجموعه عوامل در آن دخیل اند را به تحلیل نمینشینم.
اما اینکه زنان نیازی به تکاپو و فعالیت نمیبینند را شاید این اواخر بپذیریم.بله گویی مردان راه را برای زنان هموار کرده اند.
زنان بهره مند شده اند از سرویس های علمی و فعالیتی مردان.
چگونه شده که مردان اینقدر راحت سوار علم شده اند اما زنان با وجود اینکه یک انسان اند (. حتی اگر فرض بگیریم که هوششان به مراتب از مردان کمتر است) نتوانسته اند از خود اثر در خور توجهی به جای بگذارند؟
مهربد جان رفتار زن و مرد در مقابل هم شکل میگیرد.
گویی زن خواسته و مرد انجام داده و مرد نخواسته و زن انجام نداده(این یک حالت فرضی بود)
حال شما میخواهید بگویید از این به بعد از زنان به عنوان انگل یاد کنیم؟
یا بگوییم مردان قهرمانان بشریت اند؟