داستان زندگی یک دختر که طی اتفاقاتی....
http://8pic.ir/images/zv5ou80l8c69888f87.pdf
داستان زندگی یک دختر که طی اتفاقاتی....
http://8pic.ir/images/zv5ou80l8c69888f87.pdf
Mehrbod (03-20-2013),Nevermore (03-20-2013),Russell (03-20-2013),sonixax (03-20-2013),Theodor Herzl (03-21-2013),undead_knight (03-20-2013),کافر_مقدس (03-21-2013)
با درود و خوشآمد به شما شایان گرامی,
اینجا سپاس ویژه برای این سورپرایز خوشایندی که پیشامد داشتیم, بویژه پس از سخنانی که در راستای
ناسودمندی این تالارِ اروتیک میرفت براستی خوب بود که یک کتابِ کاملِ اروتیک به زبان پارسی از ناکجا پدیدار شد!
من سرسری خواندن اش را آغاز کردم, ولی بتندی گرمیِ داستان مرا گرفت, درونمایهیِ داستانی برای دیگر دوستانی که این را میخوانند نیز بسیار درخور
میباشد و دربارهیِ پدر و مادری خشکاندیش و مذهبی (مسلمان) است که دخترشان «آوا» را ناخواسته به روسپگری میکشانند (برداشتْ تا اینجاییکه من خواندم).
نگارش داستان رویهمرفته خوب است, ولی بهترین بخشهایِ آن بخشهای اروتیک داستان میباشند که ناسرراست و هنرمندانه شورِ و انگیختگی بالایی میدهند.
پ.ن.
فرتور بسیار زیابیی نیز برای کتاب گزیدهاید, برای دیگر کسانیکه میپژوهند: Artist Josef Kote - Blazing Editions
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Russell (03-21-2013),sonixax (03-21-2013),undead_knight (03-21-2013),کافر_مقدس (03-21-2013)
سلام دوست عزیز....
ممنون که وقت گذاشتی و کتاب رو تا حدودی مطالعه کردی!خیلی خوشحال هستم که به انجمن شما پیوستم
اگر وقت کردی ممنون میشم کل کتاب رو بخونی و نظرت رو بهم بگی!
Mehrbod (03-21-2013),sonixax (03-21-2013),undead_knight (03-21-2013),کافر_مقدس (03-21-2013)
این کتاب هست ؟! مجوز که نداره ، داره ؟!
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
نه مجوز که عمراً نمیدن :)
امیدوارم این شایان طیبی نام مستعار باشد
"A Land without a People for a People without a Land"
درودی دوباره (:
داستان را چند روز پیش زمان کردم و تا پایان خواندم.
رویهمرفته درونمایهیِ داستانی بدی نداشت, ولی سادهانگاری بیش از اندازهای در واکاوی
مشکلات جامعه داشت بویژه بخشی که سراسر نازیبا بود, دیوانگاریِ مردان و فرشتهانگاریِ زنان اش بود.
در کنارِ آن, راهکار/الگویی که در پایانِ کتاب داریم, اینکه یک آدم بتنهایی با رهاندن یک روسپی کاری + انجام داده دقیقا برابر است با «درمان سندرم» بجای «درمانِ بیماری».
راهکارهای برونرفتینِ ما بیگمان بسیار بهتر از این میتوانستند باشند, اینکه بیاییم جامعه را همینجور بیمار داشته باشیم
و با آوردن کسانی چون "شایان" قهرمانسازی کنیم برای داستانسازی فرهشت[1] خوبی است, ولی برای همبودشناسی[2] نه! (:
در برایند[3] به نگر من خواندن اش بهتر از نخواندن اش بود و برای دادن یک دیدگاهِ دیگر خوب بود. داستان دیگری ننوشتهاید؟
----
1. ^ far+hešt::Farhešt || فرهشت: تم; زمینه; موضوع; مضمون Dehxodâ theme
2. ^ hambud+šenâs+i{pasvand}::Hambudšenâsi || همبودشناسی: علوم اجتماعی Ϣiki-En sociology
3. ^ bar+ây+and::Barâyand || برایند: منتجه; نتیجه fa.wiktionary.org, Ϣiki-En resultant
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)