
نوشته اصلی از سوی
mosafer
سپاس
+
آموزاندن میتواند به معنای آموزش دادن هم باشد؟
بانو اینها چیزهای پیش پا افتادهای هستند ها؟ (:
هرچند براستی خودم هم به یاد ندارم اینها را در مدرسهای جایی آموخته باشیم, هر آینه من یک روشنگری کوتاه میکنم. در پارسیک کارواژگان[1] به دو دسته میبخشند:
بیشتر کارواژگان از دستهیِ ناگذرا هستند:
کردن
رفتن
گفتن
شنفتن
...
ویژگی این کارواژگان اینه که برای کاربرد اشان نیاز به کارگیر[4] ندارند. برای دریافت این کوتاهترین گزارهای که میتوانید را با یک کارواژه بسازید:
کردم.
رفتم.
گفتی.
شنفت.
هر سهیِ[5] اینها در پارسیک یک گزارهیِ قانونی هستند و معنی هم میدهند, هر آینه چهرهیِ گذرای همین کارواژگان اینگونه نیست:
کردن —>
کُناندن[6]
رفتن —> رواندن
گفتن —> گویاندن
شنفتن —> شنواندن
کنانیدن[7] | لغت نامه دهخدا
به کردن واداشتن . به کردن داشتن دیگری را. به کاری داشتن . واداشتن به کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
و گزارههایِ آنها:
کناندم
رواندم
گویاندم
شنواندم
اینها بیمعنی هستند زیرا نیاز به کارگیر دارند و هنگام گفتن «کناندم» پرسشِ «چه را کناندی؟» پیشمیاید, پس باید گفت:
او را به خواندن کتاب کناندم = او را به خواندن کتاب واداشتم.
رواندم اش = اجرا کردم اش.
او را سرانجام گویاندم = او را سرانجم به گفتن واداشتم.
سرانجام نکته را به مردم شنواندیم = سرانجام نکته را به گوش مردم رساندیم.
شیوهیِ گرفتن کارواژهیِ گذرا اینه: بن کنون + انیدن:
گفتن —> گوی+انیدن = گویانیدن
کردن —> کُن+انیدن = کنانیدن (کناندن)

نوشته اصلی از سوی
mosafer
یکجا برساختن رو آموزش دادن معنا کردید
آموزش دادن همان آموزاندن ئه, "دادن" بیخوده آنجا.
برساختن[8] در آن آِرِش[9] میشود "تعلیم دادن".
تعلیم دادن و آموزاندن و درس دادن و .. یکی نیستند.
----
1. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
2. ^ nâ+gozar+â{pasvand}::Nâgozarâ || ناگذرا: لازم; ردنشدنی Ϣiki-En intransitive
3. ^ gozar+â{pasvand}::Gozarâ || گذرا: متعدی; موقتی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ transitive
4. ^ kâr+gir::Kârgir || کارگیر: مفعول Ϣiki-En object
5. ^ Sohidan || سهیدن: حس کردن MacKenzie to sense
6. ^ Konânidan <— Konândan || کنانیدن: کارواژهیِ گذرا از کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to actuate || کنانیدن: کسی را به کاری واداشتن Dehxodâ to persuade; to force into
7. ^ Konânidan || کنانیدن: کارواژهیِ گذرا از کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to actuate || کنانیدن: کسی را به کاری واداشتن Dehxodâ to persuade; to force into
8. ^ bar+sâxtan::Barsâxtan || برساختن: جعل کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to coin || برساختن: به انجام رسانیدن to develop | || برساختن: آموزش دادن; تعلیم دادن to instruct; to construct
9. ^ Âreš || آرش: معنی Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ meaning; sense