کشتن مردم که آزادی نمیاورد, آزادی را میبرد.
عدالتی که میاورد هم دادگرانه[1] نیست, اگر ما آفریدگار بودیم و میتوانستیم همهیِ گناهکاران از بیگناهان
را بی هیچ لغزشی بازشناسیم سخنت درست بود, ولی شوربختانه/خوشبختانه ما آدم هستیم و سیستمهایِ قضایی بسی لغزش دارند.
در کنار آن, از آنجاییکه کشتن به هر فرنودی[2] همواره دستاویزی[3] است برای دولتها برای سرکوب و حذف فیزیکی مخالفان خود, پس باز هم گرهی از نادادوری نخواهد گشود.
ارزششان که کمتر هست, ولی کشتن آدمها بدست نهاد فرمانگرِ[4] دولتی در بلند-زمان[5] خود به افزایش بیعدالتی نیز میانجامد.
----
1. ^ dâd{pišvand}+gar::Dâdgar || دادگر: عادل Ϣiki-En, Ϣiki-En just; fair
2. ^ far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En reason
3. ^ dast+âviz::Dastâviz || دستاویز: مستمسک; آنچه همراه آورند و وسیلهیِ داو (ادعای) خود سازند. Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ pretext; excuse
4. ^ Farmângar || فرمانگر: حاکم Ϣiki-En governor
5. ^ Boland-Zamân || بلند-زمان: مدت طولانی long-term