• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 8 از 16 نخستیننخستین 12345678910111213141516 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 71 به 80 از 266

    جُستار: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟

    Hybrid View

    1. #1
      نویسنده دوم
      Points: 8,902, Level: 63
      Level completed: 51%, Points required for next Level: 148
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      cool آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Mar 2013
      نوشته ها
      252
      جُستارها
      26
      امتیازها
      8,902
      رنک
      63
      Post Thanks / Like
      سپاس
      386
      از ایشان 574 بار در 233 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      با اجازه دوستان منم داستانم رو مینویسم و امیدوارم سردرد نگیرید(:
      من همیشه ادم کنجکاوی بودم.از بچگی من همیشه با این ملاها(بعدا که بزرگ شدم فهمیدم که اینا ملا نبودن!فقط ریش داشتن من فکر میکردم ملا هستند) بحث میکردم که اگه خدا وجود داره چرا دیده نمیشه؟اونام بهم میگفتن بچه از این فکرا نکن کافر میشیو این برام سوال بود توی خونواده اگه همچین حرفی میزدم همچنینراستش همیشه سوالای عجیب و غریب میپرسیدم.چرا خدا نمیاد پیش ما؟!کلا تو فامیل مشهور شده بودم با این سوالام همه بهم میگفتن دیوونه.به بچه هاشونم میگفتن با این حرف نزنید دیوونه است
      دیدم نه بابا با اینا به جایی نمیرسم.میرفتم کتاب میگرفتم میخوندم.من که شیعه نبودم ولی کتب ما سنی ها گیر نمی اومد.میرفتم کتب شیعه ها رو میخوندم.از این داستانای غم انگیز کربلااااو غیره.اما برام سوال بود که امام حسین چطور توی صحرای کربلا تشنه بود در حالی که در نزدیکی اونجایی که چادر زدن اب وجود داشته و حضرت ابوالفضل رو فرستادن اب بیاره بعد خودش اب نخورده و میخواسته مشک اب رو برای امام حسین بیاره که میکشنش.اما سوال تو ذهنم بود که وقتی حضرت ابوالفضل رو کشتن چه کسی این خبرو به بقیه رسونده که اونا فهمیدن آب نخورده!!اون که مرده بود نتونسته خبر بده!!و خیلی سوالات دیگر.
      توی دوران راهنمایی معلم دینی داشتیم که خیلی بهم کمک کرد و بهم گفت کتب شیعه ها رو نخون دروغه.جواب خیلی از سوالاتی که تو ذهنم بود رو بهش میگفتم بهم جواب میداد.مثلا دیگه فهمیده بودم که جسم خدا را نمیتوان دید اما علم خدا همه جا وجود داره!
      اقا دیگه سرتونو درد نیارم!فکر میکنم وقایع مهم تر از دوران دبیرستان به بعد شروع شد! رشته تجربی رو انتخاب کردم.معلم زیستمون یه جورایی بیخدا بود.نظریه تکامل رو جوری برامون تعریف میکرد گویا اصلا خدایی وجود نداره!اما عجیب این بود نماز میخوند!با خودم فکر کردم اگر معتقده که خدایی وجود نداره پس چرا نماز میخونه!!!
      به برکت وجود اینترنت با آتئیست اشنا شدم.با مطالعاتی که داشتم گرچه که کامل نبود اما تصمیم گرفتم آتئیست باشم و شدم!احساس میکردم از این همه سوال راحت شدم!احساس خیلی خوبی داشتم!

      اما این پایان کار نبود!ا!الان هم تصمیم گرفتم مسلمان باقی بمونم تا ببینم چی پیش میاد!گرچه که خیلی چیزا هستند که برام سواله!اما هنوز هم از نماز خوندن لذت میبرم.بهم ارامش خاصی میده!خیلی چیزا رو امتحان کردم که بهم ارامش بدن.مثلا هیپنوتیزم.مدیتیشن و....اعتقاد دارم که خیلی باید تحقیق کنم و هنوز اول راهم و امیدوارم با کمک شما دوستان به حقیقت برسم.در مورد قران هنوز تو شک هستم!فکر میکنم بعضی چیزا تو مذهبم هستند که با بیخدا شدن از دستشون میدم!
      ببخشید سرتونو به درد اوردم

    2. 9 کاربر برای این پست سودمند از cool گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (03-30-2013),iranbanoo (03-30-2013),Mehrbod (03-30-2013),Nevermore (03-30-2013),Russell (03-30-2013),Soheil (04-04-2013),sonixax (04-07-2013),undead_knight (03-30-2013),yasy (03-30-2013)

    3. #2
      سخنور یکم
      Points: 36,419, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 29.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Soheil آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2011
      نوشته ها
      770
      جُستارها
      26
      امتیازها
      36,419
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,070
      از ایشان 2,156 بار در 711 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      6 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من استعداد خیلی خوبی برای تغییر داشتم و بنظرم شاید این ویژگی، مثل رنگ پوست مادرزادی باشه. نمیشه از همه به یک اندازه توقع داشت. معمولا دلایلِ داشتن عقاید گذشته ام ناآگاهی بوده چون کمتر به منابع دسترسی داشته ام.
      ...

      از بچگی نسبت به دین و عقاید خودم کنجکاو بودم. دلایل و توجیهاتی داشتم که باعث میشد مسلمون و شیعه بمونم. مثلا فکر میکردم به جز ادیان سه گانه(اسلام، مسیحیت و یهودیت) عقیده دیگه ای در دنیا وجود نداره و چون دین اسلام بعد از این دو دین اومده پس حتما دین بهتریه!
      اصلا نمیدونستم تو دنیا آتئیست، بهایی، زرتشتی و بودایی ... هم وجود داره! اگر در مورد امامان و احادیث به مورد مشکوکی بر میخوردم همش به خودم تلقین میکردم که این حتما یک دلیلی داره که من از فهمش عاجزم. از همان کودکی به اشتباه، بهم گفته بودند که نود درصد مسلمین شیعه هستند ... !
      من یه آدم متعصب بودم و عملا در نقطه مقابل خردگرایی قرار داشتم، منظور اینکه اصلا از فکرم استفاده نمیکردم.
      یادمه یه پی دی اف انتقادی درباره مذهب شیعه خوندم، اونقدر متعصب بودم که بعد از خوندن چند خطش، خیلی "ناراحت" شدم و حس تئوری توطئه بهم دست داد.(گفتم این رو سنی ها برای خراب کردن مذهب شیعه نوشتن)
      با همه این اوصاف من آدمی نبودم که خیلی اهل نماز خواندن و بجا آوردن تکالیف دینی باشم ولی (متاسفانه برخلاف دیگر اطرافیان) بشدت غرایز خودم رو سرکوب میکردم، مثلا خودم رو از رابطه با دختر یا مسایل سکسی، دیدن تصاویر زنان و ... منع میکردم!!! از سکس با دخترها اکراه داشتم! (البته دلیل این حس من به مسایلی مثل سکس فقط دین نبوده.) وقتی غربیها رو توی فیلمها و موزیک ویدئو ها، بی قید و بند دیدم، از غرب متنفر شدم. کلا این سرکوب کردن غرایز به نظرم ضربه روحی بزرگی رو تو زندگی بهم وارد کرده...

      اما در مورد "وطن"، من از زمانی که یادم میاد وطن پرست بودم و ایران خیلی برام مهم بوده. احتمالا "هیچ وقت" اسلام رو به ایران ترجیح نمیداده ام. البته فکر هم نمیکردم که مسلمانی و میهن پرستی با هم اختلاف و تناقضی داشته باشند.
      این روند کژدار و مریز و مبهم ادامه یافت تا اینکه زمانی تصمیم گرفتم تکالیف دینی را به درستی انجام بدم. نماز خوندن رو شروع کردم. با خودم گفتم که اینبار دیگه تا آخر عمر نمازم رو ترک نمیکنم اما حدود چند ماه نگذشته بود که در اینترنت بطور کاملا اتفاقی به مطلبی چند خطی برخوردم که بلافاصله پس از خوندنش، ایمان دینی من ریزش کرد و محو شد. اگه درست یادم باشهدر اون گفته شده بود "در زمان حمله اعراب 50 هزار نفر از مردم شهر استخر توسط عربها کشته شده اند". جالب اینکه درست به همان اندازه ی اسلام، نسبت به خدا هم بی اعتقاد شدم، چون خدا رو همین اسلام به من معرفی کرده بود. خیلی احساس بدی داشتم، چون از یکطرف ایمانم رو از دست داده بودم و از طرفی از این که 50 هزار "ایرانی" کشته شده بودند خیلی غمگین بودم.

      بزرگترین دلخوشی من ایران بود و نمیتونستم به اسلامی که اون رو بر ضدش میدونستم اعتقاد داشته باشم. اگر این 50 هزار نفر ایرانی نبودند احتمالا برای من اهمیت چندانی نداشت!!! بدون اینکه از درستی اون مطلب مطمئن بشم کل ایمانم رو از دست دادم. با این وجود احتمالا بخاطر ترس، نتونستم رسما از اسلام دل بکنم و حتا تا چند ماه نماز هم میخوندم، ولی قلبا بیشتر به آتئیستها شباهت داشتم و رابطه ام با خدا دیگه قطع شده بود!

      از این زمان علاقه من به ایران و کوروش و ... روز به روز افراطیتر شد، بخصوص با خوندن برخی کتابهای تاریخی، نژاد پرستی و عرب ستیزی و غرب ستیزی هم در من تقویت شد. خلاصه تا مدتی سردرگم بودم چون چیزی نداشتم که جایگزین ویرانه ی عقاید قبلیم بکنم.

      تا این که دوستان ناباوری پیدا کردم که باعث شد، به لطف اونها جرات و اراده پیدا کنم کاملا از اسلام خارج بشم. با یسری مسایل دیگه مثل انسان گرایی، سکولاریم، حقوق بشر، حقوق زنان و .. هم آشنا شدم و پله به پله رسیدم به عقایدی که الان دارم و تا حدی از پستهام در دفترچه، قابل تشخیصه.
      همونطور که گفتم، در ابتدا دلیل برگشتنم از اسلام، ملی گرایی و باستان گرایی بود. که البته بنظرم چندان دلیل درستی نبود و ریشه در نژاد پرستی داشت و ... .

      اسلام همیشه کمترین جذابیت رو برام داشته. هیچوقت نه نماز و وضو، نه رنگ و شکل مساجد و گنبد ها، نه لباس مسلمانان، نه شمشیر کج و کلا ظواهر فرهنگ اسلامی(عربی) برای من خوشایند و جذاب نبوده!!! اینم یکی از دلایلی بود که کنار گذاشتن اسلام رو برام راحتتر کرد.
      از نماز و قرآن خوندن یا درس دینی اصلا خوشم نمیومد و اعتقادم از روی ترس و اجبار بود.

      در مورد سیاست هم من در ابتدا طرفدار ج. ا. بودم. جالب اینکه بعد از از دست رفتن ایمان دینیم، با اینکه این حکومت اسلامی بود هنوز کاملا از حکومت برنگشتم. اما دچار شک شده بودم و اتفاقی که باعث شد برای همیشه مخالف حکومت بشم حرفی بود که خامنه ای در مورد پرسپولیس زد و پادشاهانی که این بنا را ساخته اند رو جبار نامید!!

      الان که به پشت سرم نگاه میکنم میبینم اعتقاد به جهان آخرت چقدر باعث شده وقتم رو هدر بدم. اگه نسبت به زندگی جاودانه شک گرا بودم میتونستم از اون سالها استفاده مفیدتری بکنم. هم ایمان دینی و هم نظرم راجع به ج. ا. به لطف حس میهن پرستی شدیدی که داشتم تغییر کردند ولی الان دیگه اصلا اون دلایل برام مهم نیست و دلایل انسانی تری جایگزینشون شده. من برخلاف بسیاری از دوستان که پیش از ناباور شدن، مطالعه و تحقیق کرده اند، ابتدا از اسلام برگشتم و سپس در این باره به مرور، اطلاعات خودم رو بیشتر کردم.

      جالب اینکه بیشتر عقایدی که الان دارم رو فقط برای بار اول که خوندمشون پیدا کردم مثلا مخالفت با اعدام. الان هم از وضع زندگیم راضی نیستم چون با اکثریت جامعه فرق دارم و این باعث میشه در اجتماع منزوی بشم ... . تغییر عقایدم برای من هزینه داشته ولی سودهای زیادی هم برام داشته و خوشحالم که به لطف اینترنت، عقاید مذهبی و ضد انسانیم تغییر کرد.

      امیدوارم داستان من به دوستان کمک بکنه و خودمم حس بهتری پیدا کنم. از این کوتاهتر هم نتونستم که بنویسم.

    4. 7 کاربر برای این پست سودمند از Soheil گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-08-2013),iranbanoo (04-03-2015),MaSteRyk (06-04-2013),shahin (09-23-2013),sonixax (04-07-2013),undead_knight (04-08-2013),viviyan (04-07-2013)

    5. #3
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    6. 13 کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      cool (09-23-2013),Dariush (04-21-2014),Fiona (04-21-2014),kourosh_iran (03-18-2015),Mehrbod (09-22-2013),Robert (02-07-2014),Russell (09-23-2013),shahin (09-23-2013),Soheil (09-27-2013),sonixax (09-22-2013),Theodor Herzl (09-24-2013),undead_knight (09-23-2013),بانو گشسب (04-22-2014)

    7. #4
      سخنور یکم
      Points: 13,575, Level: 75
      Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mosafer آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      912
      جُستارها
      9
      امتیازها
      13,575
      رنک
      75
      Post Thanks / Like
      سپاس
      448
      از ایشان 1,533 بار در 771 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      نمیدانم اینکه گذر زمان باعث تغییرات شود، نشانه ی ضعف ست؟
      هر چه دیدم در آن نقصی بود
      چه آن خدایی که میراث وار به من رسید چه این خدایی که سعی در شناختش دارم
      باور امروز من خیلی فاصله دارد با آنچه که پدر،از دخترش توقع دارد
      باور ِ امروز من چیزی نیست جز فاصله گرفتن و فقط نگریستن....

      +
      .....!
      هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
      خودت را برای توجیه خسته نکن . . .

    8. 7 کاربر برای این پست سودمند از mosafer گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-21-2014),azarnoosh (04-21-2014),Nevermore (04-21-2014),Persepolis (04-21-2014),Russell (04-21-2014),shirin (04-21-2014),undead_knight (04-22-2014)

    9. #5
      سخنور یکم
      Points: 18,439, Level: 86
      Level completed: 18%, Points required for next Level: 411
      Overall activity: 12.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خوشحال
       
      Nevermore آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2012
      نوشته ها
      919
      جُستارها
      5
      امتیازها
      18,439
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,461
      از ایشان 2,490 بار در 877 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      35 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها
      نمیدانم اینکه گذر زمان باعث تغییرات شود، نشانه ی ضعف ست؟
      هر چه دیدم در آن نقصی بود
      چه آن خدایی که میراث وار به من رسید چه این خدایی که سعی در شناختش دارم
      باور امروز من خیلی فاصله دارد با آنچه که پدر،از دخترش توقع دارد
      باور ِ امروز من چیزی نیست جز فاصله گرفتن و فقط نگریستن....

      +
      .....!
      اندکی بیشتر توضیح دهید،که گفته تغییرات نشانه ی ضعف است؟فاصله گرفتن و نگریستن یعنی چه؟

    10. 4 کاربر برای این پست سودمند از Nevermore گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-21-2014),Fiona (04-21-2014),Russell (04-21-2014),shirin (04-21-2014)

    11. #6
      سخنور یکم
      Points: 13,575, Level: 75
      Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mosafer آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      912
      جُستارها
      9
      امتیازها
      13,575
      رنک
      75
      Post Thanks / Like
      سپاس
      448
      از ایشان 1,533 بار در 771 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nevermore نمایش پست ها
      اندکی بیشتر توضیح دهید،که گفته تغییرات نشانه ی ضعف است؟فاصله گرفتن و نگریستن یعنی چه؟
      تغییرات نشانه ضعف ست؟
      قبلترها از نظرم افرادی که ثبات ایمانی(نه صرفا اسلام)نداشتند از نظرم انسانهایی ضعیف بشمار میرفتند که نمیتوانستند ثابت قدم باشند، راه عوض میکنند و به بیراهه میروند یا از نظرخود، رو به سوی حقیقت...
      ولی در حال حاضر از نظرم افرادی قدرتمند هستند که پا بر تابوهایی گذاشتند که از نظر بقیه قدیس بوده و بواقع نبوده
      اینکه جمله ام حالت پرسشی به خود گرفت یکجور احتیاط بود برای خواننده
      شاید فردی چون قبل من بیاندیشد و فردی دیگر چون اکنون من.

      فاصله گرفتن و نگریستن :
      وقتی در بطن یک جریان باشی نمیتوانی نیرویی را ببینی که باعث به حرکت در امدن تو شده
      فقط قدرتی را حس میکنی که تو و هر انکه چون توست به سمتی میراند که به اختیارت نیست
      زمانی خواهی دانست منبع این جریان چیست که از آن دور شوی
      نباید خود را درگیر موضوعی دیگر بکنی
      تا فکر و ذهن آزاد نباشد معایبش را نمیبینی و محاسنش از نظرت بی عیب و نقصند
      فاصله گرفتن و نگریستن به تمام انچه باور داشتی یا دارند،میتواند چشمانت را تیزتر کند و ذهنت را ازادتر


      +
      امید دارم متوجه ی منظور من شده باشید
      هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
      خودت را برای توجیه خسته نکن . . .

    12. 4 کاربر برای این پست سودمند از mosafer گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-22-2014),azarnoosh (04-21-2014),Nevermore (04-23-2014),shirin (04-21-2014)

    13. #7
      شناس
      Points: 721, Level: 14
      Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
      Overall activity: 0%
      مساعد
       
      مهربون
       
      بانو گشسب آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Apr 2014
      نوشته ها
      53
      جُستارها
      0
      امتیازها
      721
      رنک
      14
      Post Thanks / Like
      سپاس
      56
      از ایشان 105 بار در 36 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها
      هر چه دیدم در آن نقصی بود
      چه آن خدایی که میراث وار به من رسید چه این خدایی که سعی در شناختش دارم
      باور امروز من خیلی فاصله دارد با آنچه که پدر،از دخترش توقع دارد

      به نظر میاد یه کم ترس دارید از اینکه باورتون به زبون بیارید. ولی اینطور که معلومه شما هم کم کم به دسته بی خدایان دارید نزدیک میشید یا پیوستید؟!

    14. 3 کاربر برای این پست سودمند از بانو گشسب گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-22-2014),Mehrbod (04-22-2014),undead_knight (04-22-2014)

    15. #8
      سخنور یکم
      Points: 13,575, Level: 75
      Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mosafer آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      912
      جُستارها
      9
      امتیازها
      13,575
      رنک
      75
      Post Thanks / Like
      سپاس
      448
      از ایشان 1,533 بار در 771 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی بانو گشسب نمایش پست ها
      به نظر میاد یه کم ترس دارید از اینکه باورتون به زبون بیارید. ولی اینطور که معلومه شما هم کم کم به دسته بی خدایان دارید نزدیک میشید یا پیوستید؟!
      فعلا ترسی نیست چون باور جدیدی شکل نگرفته
      نداشتن باور، نمیتواند باعث ایجاد ترس شود ،
      تردید چرا،ولی ترس نه

      +
      نه
      حتی نزدیک هم نشدم چه برسد به پیوستن

      ++
      البته آموختم نباید با اطمینان سخن بگویی از باورهایت ،چون احتمال فروپاشی اش هست،سخن از امروز ست
      Nevermore این را پسندید.
      هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
      خودت را برای توجیه خسته نکن . . .

    16. 3 کاربر برای این پست سودمند از mosafer گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-22-2014),Mehrbod (04-22-2014),Nevermore (04-23-2014)

    17. #9
      رهگذر
      Points: 447, Level: 8
      Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
      Overall activity: 8.0%
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      uncle sam آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2014
      نوشته ها
      9
      جُستارها
      0
      امتیازها
      447
      رنک
      8
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9
      از ایشان 15 بار در 7 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من شاید قران رو اشتباهی خوندم. شاید هم زود خوندم. یک روز هنوز آدم متقعدی بودم. داشتم با عشق و شور و حال کتاب مقدسمون رو میخوندم که دیدم نوشته زنانتان رو بزنید. از اونجایی که آدم معتقدی بودم سریع موضوع حق و حقوق انسانی خودم و زن آتی ام به ذهنم رسید. یه لحظه از گستاخی خودم شرمنده شدم. ولی باز دوباره ذهنم رفت روی این ماجرا. تصور کردم که دارم یکی رو میزنم. من تو کل زندگیم کسی رو نزدم. اصلا دست بزنم هنوز در نیومده و همون دو تا دست راست و چپ رو فقط دارم. زورم میومد خودم رو در حال زدن کسی ببینم. از خدا لجم گرفته بود که همچین پیشنهادی رو داده. ولی به روی خودم نمی آوردم تا دچار اون حس شرم نشم. از اونجایی که افکار و اندیشه ها هیچ وقت ازم اجازه نمیگرن و هر گهی که دلشون میخواهد رو میخورند این فکر تو ذهنم موند که در چه شرایطی من میتونم خودم رو مجاب کنم که زنم رو بزنم. رسیدم به کیس خیانت، بازهم دیدم که در اون حالت هم من حق زدن رو ندارم. حتی فرصت نکردم به بی فایدگی زدن و اثرات سوئش فکر کنم. دغدغه من به عنوان یک مسلمان حق و ناحق بود. خیلی ساده، من نتونستم این حق رو از خدا بپذیرم. دست خدا رو پس زدم و گویی که ناگهان رعد و برق به کف دلم خورده باشه دچار تهوع شدم.
      چندی بعد رسما دیگه مسلمان نبودم. خداناباور یا هر چیز دیگه ای هم نبودم. کلا دیگه عقیده ای هم ندارم. الان دلم بطلبه زنم رو هم میزنم. دیگه مسلمان نیستم که نگران حق و ناحق باشم.

      فکر کنم "پیک پاسخ" یعنی "ارسال پاسخ". اگر دارید این رو میخونید یعنی حدسم درست بوده. آخه این اولین پست منه.

    18. 3 کاربر برای این پست سودمند از uncle sam گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (01-08-2015),Robert (01-15-2015),sonixax (01-09-2015)

    19. #10
      سخنور یکم
      Points: 6,082, Level: 50
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
      Overall activity: 99.4%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mbk آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2014
      نوشته ها
      637
      جُستارها
      2
      امتیازها
      6,082
      رنک
      50
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 76 بار در 73 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
      "الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِیّاً كَبِیراً وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِیماً خَبِیراً [النساء : 35-34]"
      "مردان برپادارندگانی بر زنان اند به چه بیشترداد خداوند برخی شان را بر برخی هم به چه پرداخت کنند از دارایی هاشان باز زنان سازنده کار پارسایانی نگهدارانی اند برای پنهان به چه نگهداری کرد خداوند هم آنزنانی می ترسید برآمدنشان را باز پند دهیدشان هم دوری گزینیدشان در بسترگاه ها هم بزنیدشان باز اگر پیروی کردندتان باز نباشد بجویید بر ایشان راهی را چون خداوند بود خیلی برتری خیلی بزرگتری هم اگر ترسیدید شکافی میان دوتاشان باز برانگیزید فرمان دهنده ای از مرد خاندانش هم فرمان دهنده ای از زن خاندانش اگر می خواهند دوتا سازشی همسو می کند خداوند میانشان چون خداوند بود خیلی دانایی خیلی آگاهی [زنان :34-35]"
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی uncle sam نمایش پست ها
      چندی بعد رسما دیگه مسلمان نبودم. خداناباور یا هر چیز دیگه ای هم نبودم. کلا دیگه عقیده ای هم ندارم. الان دلم بطلبه زنم رو هم میزنم. دیگه مسلمان نیستم که نگران حق و ناحق باشم.
      من هم دوست ندارم ناز داشته باشم هم دیگر نازندگان بخود که چیزی جز خودبینی باری ندارند را بدوستی می گزینم
      خداوندا مرا از تو دور شوندگان بدور دار هم دوستی ام را با باورمندان نگاهدار
      اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبدوایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین پناه می برم به خداوندازسرکش خیلی رانده به نام خداوندمهرگسترخیلی مهربان پسندیده گفتن براخداوندپرورنده جهانیان مهرگسترخیلی مهربان دارای روزی آییندار آره ای تورا بنده ایم هم آره ای تورایاوری می خواهیم نشان بده مان راستراه خیلی پابرجاشده راستراه کسانی سراسر بخشانيشان دیگری خشمهاشده برشان هم نه گمراهان

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 24
      واپسین پیک: 01-22-2018, 09:46 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •