• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 5 از 16 نخستیننخستین 12345678910111213141516 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 41 به 50 از 266

    جُستار: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      با سپاس از viviyan گرامی ،

      از دیگر دوستان و هموندانمان، بانو Alice، شوالیه‌ی نامرده (undead_knight)، بانو Angela، سرکار airani745 و iranbanoo گرامی، Unknown ناشناخته و سرانجام کاربر Dariush فراخوانی میکنیم که اگر دوست داشتند درباره چگونگی و چرایی رسیدن به باورهای امروزشان بنویسند

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 6 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-22-2012),Angela (11-22-2012),sonixax (11-23-2012),undead_knight (11-22-2012),کافر_مقدس (11-23-2012),viviyan (11-22-2012)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      الان از روش خداناباور شدن خودم احساس شرم میکنم:))
      یک دوستی که در دوران دبیرستان خیلی قید مذهبی نداشت از من پرسید "به نظرت خدا وجود داره" جالب اینجا بود که من تا اون روز اصلا به این موضوع فکر نکرده بودم!هرچند همونطور که قبلا گفتم ظاهرا این فطرت خداجو در من به طور وحشتناکی مشکل داشته!تقریبا هر چیزی که در کودکی به من تزریق شده بود با هجوم افکار کفرآمیز ناخودآگاه در من همراه بود:)) (مثلا افکار اروتیک در مورد بانوان مقدس داشتم!) یا اینکه مکررا فکر وجود نداشتن خدا به ذهنم خطور میکرد ولی تا قبل از اون روز کذایی فقط سعی در مقابله آگاهانه با افکارم رو داشتم نه استدلال منطقی.
      نکته جالب اینه که کل فرایند خداناباور شدن من یک روز و نصفی طول کشید!یعنی دقیقا توی این یک روز و نصفی نشستم استدلال منطفی کردم دیدم خدا و دین با عقلم جور در نمیاد.البته اولین حرکت در ساعات اول نخوندن نماز بود:))
      با گذشت هر روز نتنها قدرت "شک" در من قوی تر میشه ( از ایمان نفرت بیشتری پیدا میکنم) بلکه دایره این شک به هر چیزی کشیده شده،چه ماورا باشه چه پارانورمال باشه،چه شبه علم و تقریبا اکثر ایدولوژی ها هم(به خاطر ساختاری که شک رو تشویق نمیکنه) در نظرم بی اعتبار شدند.
      الان فک کنم لغت درست برای من"شک گرا"هست:)

      راستی یادم رفت بگم که اون دوست محترم بعد از خداناباور شدن من به راه راست هدایت شد:))
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    4. 9 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-22-2012),Angela (11-22-2012),iranbanoo (11-23-2012),Mehrbod (11-22-2012),Philo (11-22-2012),Soheil (07-03-2013),sonixax (11-23-2012),کافر_مقدس (11-23-2012),yasy (12-10-2012)

    5. #3
      نویسنده یکم
      Points: 12,667, Level: 73
      Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
      Overall activity: 99.6%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت!
       
      خالی
       
      Angela آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      313
      جُستارها
      2
      امتیازها
      12,667
      رنک
      73
      Post Thanks / Like
      سپاس
      882
      از ایشان 895 بار در 290 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      7 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خیلی حسودیم میشه به اونهایی که راحت باورهاشون عوض شد
      برای من که خیلی سخت و خیلی طولانی بود
      من توی یه خانواده نسبتا مذهبی بزرگ شدم . پدر و مادرم مسلمون هستند ولی نه چندان متعصب و بعضی از نزدیکانم بی دینند ولی خداباور. خودم مدت کمی نمازخون بودم چون همیشه فکر می کردم بی معنیه که بخوام عربی با خدا حرف بزنم و چطور ممکنه برای خدا مهم باشه که من کی و کجا و با چه زبونی باهاش حرف می زنم! ۱۶-۱۷ ساله که بودم اسلام رو قبول داشتم ولی فکر می کردم قرآن تحریف شده... تغییر باور من خیلی خیلی تدریجی بود. اول به حقانیت اسلام شک کردم و مدتها بعد کامل گذاشتمش کنار . و خداناباوری که برام شگفت آور و باورنکردنی و غیرقابل درک بود . با اینکه به تناقض می رسیدم در خداباوری ولی مثل خیلی های دیگه خدا برام خدای حفره ها بود و باز هم مثل خیلی های دیگه وجود خدا و ارتباطم رو باهاش احساس می کردم!
      کنار گذاشتن باورهایی که آدم از کودکی باهاش بزرگ شده خیلی سخته اون هم توی جامعه ما با این حجم سانسور و تبلیغات... دست کم سختی ای که کشیدم باعث شده سعی کنم همیشه نظرهای مخالفم رو با دقت بخونم و سعی کنم دچار تعصب نشم. سعی می کنم یادم باشه که در مورد باورها رسیدن معنی نداره و اونچه که مهمه جستجو هست .

    6. 11 کاربر برای این پست سودمند از Angela گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-22-2012),iranbanoo (11-23-2012),ixzee (12-10-2012),mamad1 (11-22-2012),Mehrbod (11-22-2012),Soheil (07-03-2013),sonixax (11-23-2012),Theodor Herzl (11-22-2012),undead_knight (11-22-2012),کافر_مقدس (11-23-2012),yasy (12-10-2012)

    7. #4
      نویسنده سوم
      Points: 7,260, Level: 56
      Level completed: 55%, Points required for next Level: 90
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mahtab71 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      179
      جُستارها
      1
      امتیازها
      7,260
      رنک
      56
      Post Thanks / Like
      سپاس
      871
      از ایشان 590 بار در 175 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      توی یه خانواده ی بسیار مذهبی بزرگ شدم.پدرم از اون مذهبی ها بود که حتا از خوردن مواد پروتئینی مثه سوسیس و کالباس هم پرهیز میکرد.(الان هم همون طوره.از موقعی که بازنشسته شده از بس که قرآن میخوره مجبور شده عینک بزنه)از همون اول هم همیشه از خدا و پیغمبر برای ما حرف میزد نتیجه این بود که من هم تحت تاثیر این تلقینات شبانه روزی دختری مذهبی بار اومده بودم اما خوشبختانه یک امتیاز مثبت که پدر من داشت این بود که متعصب نبود.یعنی هیچوقت بما اجبار نمیکرد که حتما مثه خودش باشیم.در این وضعیت من شناخت کاملی از دین پیدا کردم.
      کمی که بزرگتر شدم حدود سوم دبیرستان ،حس کردم که یکسری از اوامر دینی هرگز نمیتونه آسمانی باشه و این تضاد ذهنم رو به خودش مشغول میکرد.
      از یکطرف من پیش زمینه ی مذهبی داشتم و ذهنم در مقابل تغییرات مخالفت و مقاومت میکرد،از طرف دیگه هم نمیتونستم خودمو فریب بدم.
      با مطالعه کتاب و بحث با اطرافیان شهامت تغییر در من پیدا شد.الان هم هر وقت میبینم که افراد مذهبی در مقابل نظرات مخالف مقاومت میکنن برام عجیب نیست.تا حدی هم بهشون حق میدم.از بس ترسوندنشون دیگه جرات تفکر ندارن.

    8. 8 کاربر برای این پست سودمند از mahtab71 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-23-2012),iranbanoo (11-23-2012),Mehrbod (11-23-2012),Soheil (12-15-2012),sonixax (11-23-2012),undead_knight (11-23-2012),کافر_مقدس (11-23-2012),yasy (12-10-2012)

    9. #5
      نویسنده یکم
      Points: 48,822, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.5%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      yasy آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      364
      جُستارها
      4
      امتیازها
      48,822
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,327
      از ایشان 1,184 بار در 344 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      5 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mahtab71 نمایش پست ها
      توی یه خانواده ی بسیار مذهبی بزرگ شدم.پدرم از اون مذهبی ها بود که حتا از خوردن مواد پروتئینی مثه سوسیس و کالباس هم پرهیز میکرد.(الان هم همون طوره.از موقعی که بازنشسته شده از بس که قرآن میخوره مجبور شده عینک بزنه)از همون اول هم همیشه از خدا و پیغمبر برای ما حرف میزد نتیجه این بود که من هم تحت تاثیر این تلقینات شبانه روزی دختری مذهبی بار اومده بودم اما خوشبختانه یک امتیاز مثبت که پدر من داشت این بود که متعصب نبود.یعنی هیچوقت بما اجبار نمیکرد که حتما مثه خودش باشیم.در این وضعیت من شناخت کاملی از دین پیدا کردم.
      کمی که بزرگتر شدم حدود سوم دبیرستان ،حس کردم که یکسری از اوامر دینی هرگز نمیتونه آسمانی باشه و این تضاد ذهنم رو به خودش مشغول میکرد.
      از یکطرف من پیش زمینه ی مذهبی داشتم و ذهنم در مقابل تغییرات مخالفت و مقاومت میکرد،از طرف دیگه هم نمیتونستم خودمو فریب بدم.
      با مطالعه کتاب و بحث با اطرافیان شهامت تغییر در من پیدا شد.الان هم هر وقت میبینم که افراد مذهبی در مقابل نظرات مخالف مقاومت میکنن برام عجیب نیست.تا حدی هم بهشون حق میدم.از بس ترسوندنشون دیگه جرات تفکر ندارن.
      مهتاب جان من هر چی فكر كردم دلیل نخوردن مواد پروتئینی و ارتباطش با مذهب و متوجه نشدم

    10. 3 کاربر برای این پست سودمند از yasy گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-14-2012),mahtab71 (12-15-2012),sonixax (12-14-2012)

    11. #6
      نویسنده سوم
      Points: 7,260, Level: 56
      Level completed: 55%, Points required for next Level: 90
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mahtab71 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      179
      جُستارها
      1
      امتیازها
      7,260
      رنک
      56
      Post Thanks / Like
      سپاس
      871
      از ایشان 590 بار در 175 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی yasy نمایش پست ها
      مهتاب جان من هر چی فكر كردم دلیل نخوردن مواد پروتئینی و ارتباطش با مذهب و متوجه نشدم
      بعضی از مذهبیون باورشون اینه که خوراکی هایی مثه سوسیس یا کالباس و نظایرش از قسمتهای دور ریختنی حیوانات تهیه میشه که حلال نیست.
      این اعتقاد بیشتر زمان شاه ترویج میشد و به مردم میگفتن که اینا از گوشت خوک تهیه میشن.(حالا چرا اینطور حرفهایی رو تبلیغ میکردن جای خود دارد.)
      پدر من هم از کسانیه که این باور رو قبل از 57بهش القا کردن و هنوز هم بگفته ی خودش احتیاط میکنه.

    12. 7 کاربر برای این پست سودمند از mahtab71 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-15-2012),iranbanoo (12-15-2012),mamad1 (12-15-2012),Russell (12-15-2012),Soheil (12-15-2012),sonixax (12-15-2012),yasy (12-15-2012)

    13. #7
      مدیر تالار
      Points: 424,596, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      گاز نگیر!
       
      متعجب
       
      sonixax آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      کره ی زمین
      نوشته ها
      9,105
      جُستارها
      110
      امتیازها
      424,596
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      47,087
      از ایشان 15,109 بار در 7,094 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      89 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mahtab71 نمایش پست ها
      بعضی از مذهبیون باورشون اینه که خوراکی هایی مثه سوسیس یا کالباس و نظایرش از قسمتهای دور ریختنی حیوانات تهیه میشه که حلال نیست.
      این اعتقاد بیشتر زمان شاه ترویج میشد و به مردم میگفتن که اینا از گوشت خوک تهیه میشن.(حالا چرا اینطور حرفهایی رو تبلیغ میکردن جای خود دارد.)
      پدر من هم از کسانیه که این باور رو قبل از 57بهش القا کردن و هنوز هم بگفته ی خودش احتیاط میکنه.
      خوب در دوران شاه سوسیس کالباسهایی که با گوشت خوک درست بشه فت و فراوان بود . مثل الان در اروپا . حتا پاستیل های هاریبو از ژلاتین خوک درست میشند (به جز اونهایی که در ترکیه تولید میشند) :

      What type of gelatin does Haribo use?
      Haribo products produced in Haribo's factory in Turkey are made with beef gelatin and are certified HALAL. All other items are made with pork gelatin.

      بازگردان :
      چه نوع ژلاتینی در هاریبو استفاده میشود ؟
      محصولات هاریبو که در کارخانه هاریبو در ترکیه تولید میشوند از ژلاتین گاو ساخته میشوند و دارای گواهی حلال هستند ، تمامی اقلام دیگر از ژلاتین خوک ساخته میشوند .
      Katalog

      در مورد سوسیس کالباسهای فعلی ی تولیدی در ایران هم درست میگند همشون از آشغال گوشت درست میشند . برای همین مصرف بیش از اندازشون مشکل ساز میشه .

      زمان شاه هم سوسیس رو توی روده درست میکردند (الان در اروپا تمام سوسیسهایی که میخورید داخل روده هستند) بعدها به خاطر انقلاب و تحریم و ... چون تکنولوژیش به ایران دیگه ارسال نمیشد روده تبدیل شد به این پوشش های پلاستیکی غیر قابل خوردنی که امروزه میبینید :

      http://www.manototv.com/ChannelNews/news2009

      هفته نامۀ اشپیگل در مطلبی نوشته است که تحریم های غرب علیه ایران قیمت سوسیس های معروف آلمانی را بالا می برد. سوسیس های آلمانی که آمیخته ای از گوشت چرخ کردۀ خوک و ادویه جات است در پوست روده های گوسفند فشرده می شوند که طی دهه ها از ایران وارد می گردند.

      قیمت نود متر رودۀ وارداتی از ایران که به طور متوسط برای تولید هزار سوسیس آلمانی کفایت می کند در سال ۲۰۱۰ کمی بیش از شش یورو بوده است که اکنون به دلیل بی‌ثباتی قیمت ها در ایران به بیش از هفده یورو رسیده است. اشپیگل می افزاید تولیدکنندگان سوسیس در آلمان می توانند روده های گوسفند مورد نیاز خود را از ترکیه و نیوزلند هم وارد کنند، اما، غالب آنان اعتراف می کنند که این اقدام بر طعم سوسیس‌های آلمانی اثر خواهد گذاشت.

      سوسیس های آلمان در نورمبرگ تولید می شوند و این شهر سالانه یک میلیارد سوسیس تولید می کند. تولید سوسیس در نورمبرگ قدمتی طولانی دارد و برای اولین بار در سال های ۱۳۰۰ میلادی طی قرون میانه در این شهر آغاز شد.
      یعنی بر خلاف باورهایی که امروزه تولید کنندگان توی گوش مردم میکنند این حرفها شایعه نیست .
      همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
      دکتر ساسی

    14. 6 کاربر برای این پست سودمند از sonixax گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-15-2012),iranbanoo (12-15-2012),mahtab71 (12-15-2012),Mehrbod (12-15-2012),Russell (12-15-2012),Soheil (12-15-2012)

    15. #8
      سرنویسنده دوم
      Points: 45,990, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      ضد و نقیض
       
      سر به زیر
       
      iranbanoo آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      1,545
      جُستارها
      25
      امتیازها
      45,990
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,572
      از ایشان 3,738 بار در 1,364 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      30 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      نمی دانم کی و کجا بود دقیقا!!
      یادم می آید دبستانی که بودم سیلی جانانه ای از معلمم به خاطر زبان درازی هایم خوردم...
      حرف خودم نبود.چیزی را که از زبان پدرم میشنیدم کودکانه بازگو کردم.
      شاید همان سیلی مرا کفایت کرد...

      همیشه به همه چیز دینم به دیده ی تمسخر نگاه میکردم.اما در قلبم هراسی بود از اینکه نکند اشتباه میکنم.
      پدرم هم نقش مهمی داشت در شکل گیری افکارم.
      اما ضربه ی اخر را دوست و همکارم که باور های زرتشتی داشت زد.

      در همان دفترمان شاید ساعت ها به بحث و گفت و گو مینشستیم.
      هر رزو که به خانه میرسیدم ساعت ها مطالعه میکردم تا بتوانم پاسخش را بدهم.
      اما او از من خیلی خیلی جلوتر بود.
      به هر حال بین مطالعاتم شکم به یقین بدل شد و هر چه جلوتر میرفتم از عادات قبلیم رهاتر میشدم و فاصله میگرفتم.

      حالا همان دوستم همچنان زرتشتیست.
      گاهی هم دوستانه مینشینیم و مثل قبل با هم جدل میکنیم با این تفاوت که مسیر بحث تغییر کرده.
      میخندد از اینکه حالا من از او پیشی گرفته ام و خدا را نیز انکار میکنم.....

    16. 8 کاربر برای این پست سودمند از iranbanoo گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (11-23-2012),Anarchy (11-23-2012),mahtab71 (12-10-2012),Mehrbod (11-23-2012),Soheil (11-23-2012),sonixax (11-23-2012),undead_knight (11-23-2012),کافر_مقدس (11-23-2012)

    17. #9
      شناس
      Points: 7,448, Level: 57
      Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      مهربون
       
      ixzee آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2012
      نوشته ها
      54
      جُستارها
      14
      امتیازها
      7,448
      رنک
      57
      Post Thanks / Like
      سپاس
      255
      از ایشان 217 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ixzee گرامی اگر دوست داشتی داستان بیدین شدنت را بنویس: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ - صفحه 2

      چشم : )

      خب من هم به مانند بیشتر شما در خانواده ای مسلمان و از بد روزگار بـســــیـار هم مذهبی به دنیا آمدم. به نظر من آشنایان و فامیل هم به اندازه ی زیادی تاثیرگذارند. خب ما فامیل هایمان هم بسیار مذهبی بودند و هستند همین الان هم همه ی زنان فامیل ما چادری اند (مگر 1 – 2 تا از دختران جوانتر چادری نباشند که آنها هم احتمالا به دلایل مد و ... مانتو یی هستند نه به دلیل دیگری ) ... یا مثلا" وقتی مهمونی هستیم همین که اذان رو میگند بلند میشن نماز میخونند و ... (راستش این خانواده ها تا 20 – 30 سال پیش در روستا زندگی میکرده اند و بینشان آدم تحصیلکرده و باسوادی هم به اون صورت پیدا نمیشه پس طبیعیست این رفتارها ....)
      عموی من روحانی است و در زمان کودکی من ، ما با خانواده ی عمویم در یک ساختمان 2 طبقه زندگی میکردیم ...
      مادرم هم خیلی مذهبی ست و هم خیلی خرافاتی ست... مذهبی بودنش به من آزاری نمیده اما خرافاتی بودنش برایم غیر قابل تحمله ... مثلا از روضه ای که میاید قندی چیزی میاره و به من و خواهر و پدرم میگه بخورید تبرکه... اعتقاد دارد در بعضی روزها نباید لباس شست یا خانه را جارو کرد و ... و از این قبیل مزخرفات ...
      پدرم هم مذهبیست و عقاید مزخرفی دارد اما به راستی بویی از انسانیت نبرده است
      (ببخشید که من دارم در مورد پدر و مادرم اینجوری حرف میزنم شاید به دور از ادب هستش اما دارم سعی میکنم صادقانه و رو راست در موردشان سخن بگویم)
      پدرم از همه ی اینها بدتر است... در اصل به هیچ چی اعتقاد نداره !!! چند بار تا به حال ازش شنیده ام که به بهشت و جهنم و خدا و ... اعتقاد نداره. اما عجب که همین شخص نماز میخواند قرآن هم میخواند ، مکه و کربلا میرود و....
      خانوم بازی هم میکند. معمولا" ریش دارد (قیافه اش حزب اللهی ست)
      خودتون مطمئنا از اینجور افراد زیاد دیده اید آدمایی که ذره ای از اخلاقیات و وجدان و انسانیت بویی نبرده اند اما خودشونو مومن و کاردرست میدونند.
      خلاصه که من در چنین فضای مسمومی بوده ام و بزرگ شده ام.
      خب به طبع من در کودکی و نوجوانی نمیتوانستم مذهبی نباشم چون در اوج خفقان زندگی کرده بودم.
      من از کودکی صوت قرآن و مداحی گوش میدادم... در مدرسه ی راهنمایی عضو بسیج مدرسه بودم ... زمانی شور انقلابی و شهادت و ... هم خیلی داشتم... خلاصه که محیط ما را به شدت مغزشویی کرده بود ....
      اما با همه ی این اوصاف این خوبی را داشتم که متعصب و بی خرد نبودم مثلا فکر میکردم که چرا خانمها باید موهای سرشونو بپوشونند مگر دیدن موهای یک خانم باعث شهوت و برانگیختن حس جنسی یک مرد میشود ( بدن و پا و دست و ... رو مثلا میگفتم باید پوشیده باشه اما سر و موها چرا ! ) همان زمان رسیدن به سن تکلیفم هم (که بسیجی و مسلمان و شیعه ی امام پرست بودم ) نماز نمیخواندم یعنی در اصل هفته ای 2 بار 3 بار و ... میخواندم (مرتب نماز نمیخواندم) یا مثلا فکر میکردم چه دلیلی دارد که خواب سالمی نداشته باشیم و نصفه شب بلند شویم و نماز صبح بخوانیم.. از نماز صبح خواندن خیلی متنفر بودم بعضی اوقات که یا از صدای شنیدن نماز بقیه یا باز کردن در دستشویی یا هر چیز دیگه ای در زمان اذان صبح بیدار میشدم بلند میشدم و نماز میخواندم و بعدا خوابم نمیبرد این به همین دلیل بود که وضو گرفته بودم و صورتم را شسته بودم و خواب از سرم پریده بود... خب ما شبها هم معمولا دیر وقت میخوابیدیم ... همینها و تاثیر مخربش بر روی روح و بدن آدم باعث میشود که به حقیقت فکر کرد و اینکه دین لعنتی چقدر باعث شده که زندگی ما سخت و منزجر کننده بشود... نماز خواندن را کار بیهوده ای میدانستم. در خلوت با خدا نیایش کردن را به نماز خواندن از روی عادت یا ترس ترجیح میدادم.
      تقریبا تا سن 18 سالگی مسلمان بودم و فکر میکردم اسلام چقدر دین خوبیست و.... و فکر میکنم خوشبختانه نسبتا" زمان خوبی با حقیقت اسلام آشنا شدم یعنی زیاد دیر نشد... خب دین واقعا اثرات بدی برای من داشته مثلا سال اولی که روزه گرفته بودم آسیب های جسمی دیده ام و ... یا مثلا از کودکی و جوانی ام هیچ خیری ندیدم ... و ..
      در مورد چگونگی رسیدن به باور های اکنون :
      من تا قبل از حوادث پس از اعتراضات به انتخابات 88 و مظلومیت جنبش سبز با جمهوری اسلامی موافق بودم (البته من آن موقع 17 سال بیشتر نداشتم چیز زیادی نمیدونستم از سیاست)
      از رژیم و خامنه ای و احمدی نژاد و پاسداران و ساندیس خورها و... بخاطر ظلمی که به مردم کردند و خونهایی که ریختند متنفر شدم... برای ندا و بقیه ی کسانی که کشته شدند بارها گریه کردم اما در آن دوران فقط ضد ج ا بودم اما هنوز عقاید اسلامی داشتم حتی همیشه به این فکر میکردم که امام زمان بیاید و از خامنه ای انتقام بگیریم . اما بعدا بهم ثابت شد که قضیه مهدویت خیلی چرت و مسخره است. در کل میشه گفت رفتار این حکومت اسلامی هم در نامسلمان شدن من بی تاثیر نبود ...
      اینترنت هم برای من نقش به سزایی داشت ... در مورد جنایتهای پس از انقلاب و همینطور جنایتهای این 14 قرن پس از ورود اسلام به ایرانم در اینترنت زیاد مطالعه میکردم .... خب در فروم ها و فیس بوک و ... هم که اسلام ستیزان زیادی هستند و خیلی وقتها بوده که همین کاربران حرفی زدند و من قانع شدم ... مطالب سایتهایی مانند زندیق و پیج های ضد اسلامی در فیس بوک رو هم میخوندم ...
      من ترجمه ی قرآن را هم زیاد خواندم ... خب به جز خاطره های خانم بازی آقا محمد ، دستور قتل و تجاوز ، وعده ی بهشت و ترسوندن از جهنم و اطاعت از الله "که بیشتر شبیه اهریمن است تا خدا"... چیزی در این کتاب دیده نمیشه .....
       الان هم بی دینم اما خدا باورم. شاید بعد ها در مورد خدا هم نظرم تغییر پیدا کنه. در مورد اسلام هم به شدت ضد اسلامم و ایران بدون اسلامم آرزوست ....
      Mehrbod, Anarchy, Russell and 2 others like this.
      ملت مریض حکومت مریض به بار میاورد .

    18. 13 کاربر برای این پست سودمند از ixzee گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-10-2012),Dariush (12-11-2012),iranbanoo (12-10-2012),mahtab71 (12-10-2012),mamad1 (12-10-2012),Mehrbod (12-10-2012),Newton (12-12-2012),Russell (12-10-2012),Soheil (12-15-2012),sonixax (12-10-2012),undead_knight (12-10-2012),viviyan (12-10-2012),yasy (12-10-2012)

    19. #10
      سرنویسنده دوم
      Points: 45,990, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      ضد و نقیض
       
      سر به زیر
       
      iranbanoo آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      1,545
      جُستارها
      25
      امتیازها
      45,990
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,572
      از ایشان 3,738 بار در 1,364 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      30 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      میگم خوبه الان بی دین شدی خانوادت کاریت ندارن.
      من که هنوز یه موقع هایی دمپایی مامان,نفرین دوست,دعای هدایت و ...عجیب دامنمو میگیره....

    20. 7 کاربر برای این پست سودمند از iranbanoo گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      mahtab71 (12-10-2012),mamad1 (12-10-2012),Mehrbod (12-10-2012),Soheil (12-15-2012),sonixax (12-10-2012),undead_knight (12-10-2012),yasy (12-10-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 24
      واپسین پیک: 01-22-2018, 09:46 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •