من کجا همهیِ پلها رو دارم خراب میکنم آنارشی جان؟ اگر این بحث منرو
با میلاد داری میگی خب من گمون نمیکنم در این مورد اصلا «دوستی»
حتی از نوع مجازی وجود داشته که حالا بخواد نداشته باشه. دشمنی هم البته
نبوده تاحالا، قبلا یکطرفه دایورت بوده الان دوطرفه دایورت شده.
من هم آن پستهای قدیمی رو نوشتهام و هم این پستها رو و بهت اطمینان میدم
این پستها رو در حالت خیلی ریلکستری مینویسم. معمولا آدم سعی میکنه برای
رفتار دیگران دلیل پیدا کنه و وقتی دلیل روشنی نمیبینه یا حرف طرف رو نمیفهمه
این میشه که نسبتش میده به چیزهای شخصی و عجیب و غریب. از این چیزها
در دیدگاه «خردگرایانه» زیاد هست. مثلا در نگاه «متفکران امروز» هایدگر اینطور هست.
میدونی که هایدگر در ابتدای روی کار آمدن نازیها اونیفرم نظامی پوشید و رفت تدریس کرد،
البته جلوتر خودش رو از نازیها جدا کرد ولی هیچوقت نه از کردهیِ خودش عذرخواهی کرد
و نه مدافع لیبرال دموکراسی شد. اینها چیزهایی هست که برای ذهن «خردگرا» قابل درک نیست.
همینطور که گسترش خالکوبی، پیوستن کرور کرور غربیها با سطح رفاه و موفقیت نسبتا خوب
به داعش،یا مثلا رفتار همین کمک خلبان آلمانی قابل درک نیست و با توضیحات آبکی مثل
عدم ثبات روحی و نامگذاری اون بعنوان فلان سندروم و بهمان بیماری کنار گذاشته میشند.
من به کسی نمیگم چیکار کنه و مثلا شما حتما باید بلند بشی بری جنگ با داعش. ولی میگم
که لذت همه چیز نیست، شما آیا حاضری جونت رو برای عزیزی فدا کنی؟ یا بهتره اینطور بگم،
آیا کسی که چنین کاری میکنه هم بنظرت تنها بخاطر بیماری روانی و مثشکل شخصی و...
چنین کاری میکنه؟