خب اگر قرار است اینجا بگوییم آنچه دلمان می خواهد را،بگذارید ببینیم چرا مردان اینگونه می اندیشند؟
اساسا زنان چه چیز دیگری برای عرضه دارند که ما به آنها دل ببندیم؟اندیشیدن درباره ی اینکه لاک ناخن فلانی چه رنگی است یا پاشنه ی کفش آن یکی چند سانت است؟
به این دل ببندیم که چون حرف از علم و فلسفه و سیاست می آید با خود می گویند که فلانی "اسکل" است و یکسره به ریشمان می خندند؟به اینکه دغدغه اصلی شان اینست که با که بخوابیم که بیشتر او را تیغ بزنیم؟به اینکه اگر گفتیم به مرد ها این ستم ها می شود به بیضه نداشته شان هم نباشد و یکسره بگویند این ادعا را می کنید تا از زنان بیشتر کولی بگیرید؟به هزار و یک باور و دغدغه مسخره دیگرشان؟








































پاسخ با گفتآورد