درنگیدن | لغت نامه دهخدا
در زبان پارسیک از هر چیزی
کارواژه[1] میبرسازند[2], چه
زاب[3], چه نام و چه هتا
بنواژنام[4]: برساختن کارواژهیِ ogrāyeŝnigistan از بنواژنام ogrāyeŝn (گرایش)- دینکرد
شیوهیِ کنونی که با
همکردهایِ[5] گشتن/کردن/نمودن/... کارواژه صرف میکنند از
تازیک[6] آمده و ناکارآمد و نازیبا و درازگویانه است.
هر دویِ «ناخداباور» و «خدا ناباور» درست هستند, ولی من "خداباور" را یک واژه میگیرم (theist) و پس زیباتر اش (منطقیتر اش) اینه که آنرا نایی کنیم: ناخداباور.
باید دید در گذر زمان کدام بهتر جا میافتد!
----
1. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
2. ^ bar+sâxtan::Barsâxtan || برساختن: جعل کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to coin || برساختن: به انجام رسانیدن to develop | || برساختن: آموزش دادن; تعلیم دادن to instruct; to construct
3. ^ Zâb || زاب: صفت; فروزه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org attribute; adjective
4. ^ bon+vâže+nâm::Bonvâženâm <— Bonvâžnâm || بنواژهنام: اسم مصدر; نام بنواژه Ϣiki-En gerund
5. ^ ham+kard::Hamkard || همکرد: فعل سبک Ϣiki-Pâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ light verb
6. ^ tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic