Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
دیدگاه خداباوران دربرابر ناخداباوران به زندگی
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 73

    جُستار: دیدگاه خداباوران دربرابر ناخداباوران به زندگی

    Threaded View

    1. #3
      شناس
      Points: 1,903, Level: 26
      Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
      Overall activity: 3.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      000
       
      عاشق
       
      Fox آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Mar 2013
      نوشته ها
      94
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,903
      رنک
      26
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19
      از ایشان 244 بار در 84 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی iranbanoo نمایش پست ها
      ک چیز به نظرم در اکثرا خدا ناباوران مشترک باشد و آنهم درک سختی های زندگیست.
      من به خدا ناباوری نه با مطالعه و فلسفه و xو y که با مشاهدات خودم رسیدم.عادل بودنش-توانا بودنش-مهربان بودنش همه و همه به نظرم برعکس میشد.گاهی فکر میکردم شاید خدای مهربانی در کار نباشد و برعکس هیولایی-دیوی-شیطانی چیزی آن بالا نشسته و امان مردم را بریده و لذت میبرد!هرچه به آنچه که در زندگانی انسان میگذرد دقیق تر میشوم خود را بی صاحب تر و ول معطل تر از قبل میابم وبه این حقیقت میرسم که اگر یک تاپاله هم خدای ما بود تا به حال باید یک خودی نشان میداد.
      اما کاش و کاش کسی بود.واگر بود من یکی میدانستم وقتی با او روبه رو شوم باید چه کنم و چه بگویم
      آه راستی یک چیزهایی در موردِ این سخن‌تان!
      انسانِ پسامدرن، هرچه بیش پیش میرود، دلش بیشتر برای خدایِ خوب خوبِ خوب‌ترینش تنگ میشود و از سویی شهامت رفتن به زادگاه و ریشه‌ی این دلتنگی را ندارد و تنها راهکارش در مقابل‌اش انکار است و دیگر هیچ .
      گاهی حق نداریم بگوییم که خردمان علیه خودمان است و ما را از ضعیف کرده؟ عقلِ انسان گاه چنان پرسشهای سهمگینی در برابرِ خودش قرار میدهد که خریتِ خوشایندی چون خدا در برابرش کاملا منطقی است و توالی‌ایست از یک چیز پس از خودش ! پس خود را فریفتن را همه‌جا نمیتوان نکوهش کرد . خودفریبی به مثابه اسلحه‌ای‌ست که از آن علیه خردِ گزنده‌ی خود بهره میبریم و گاه چنان خواستنی است که هتا ترجیح میدهیم در عین آگاهی به بارِ حماقت‌آمیزِ خداباوری‌ای مثلا از جنسِ اسلامی یا مسیحی ، به آن نیاندیشیم تا مبادا نئشگی‌ِ قوی‌ترین مخدرِ عالم، یعنی جهالت، بپرد و اینجا دقیقا همان جایی‌ست که مقدس‌ترین نوعِ جهالت‌‌ها را باید بتوانید بیابید : قداستی از جنسِ روح‌القدس و دیگران! از من بپرسید بزرگترین بازیِ خدعه‌آمیزِ عالم چیست، خواهم گفت بازی‌ای که یکسویش عقل است ، سوی دیگرش نیز عقل . خردی که علیه خودش طغیان میکند . پرسشِ ویران‌کننده اما غیرقابل ندیدن این است که در این ورطه دقیقا چه چیزی را میتوان پیروزی نامید ؟

      از اساسی‌ترین اصولِ موضوعیِ مکتب‌های فلسفی همیشه یافتنِ جانشینی برای خدای باستانی با نام و جلوه‌ای نو بوده تا طبیعتِ سرگشتگی‌آفرینِ آدمی را قدری آرام کرده و جهان را آهنگی نو درافکند! خدا که بود، همه چیز ، تمامِ معنا بود! خدا که رفت تمامِ معانی هم رفتند! اکنون انسان سراسر به دنبالِ شناخت است ؛ شناختِ آنچه هست . شناختی که هرگز به هیچ معنایی نمی‌انجامد . اما همچنان نمی‌باورد که معنایی نیست . هراس‌انگیز روزی‌ست آنگاه که انسان بباورد که براستی معنایی نیست . آنگاه‌ است که جعلیات را توانی برای یاری نیست . انسانی که دلش گهگاه برای خدایش تنگ میشود، کاملا قابلِ درک و همچنین قابلِ ترحم است . گوری که خدا درَش مدفون است هر روز زائران و عزادارانِ بیشتری میپذیرد ؛ اما همه‌ی ما میدانیم که مرده را هرگز کاری بنیاید و خدای مدفون شده هرگز سر از خاک بر نخواهد آوردن . ما در مهمترین برهه از تاریخِ انسانِ مدرن، قماری بزرگ و بس خطرناک کردیم : قمار بر روی خدا با تمام دم و دستگاه‌ِ چند هزار ساله‌اش .واقعا چه باعث شده که فکر کنیم بردیم؟ افلاطونِ کبیر دو هزاره پیش چنین روزی و چنین چالشی را برای انسان پیش‌بینی کرده بود . اشاره او درست به چنین روزی بود که انسان به جای خدایی نو و در جدل با خدایی کهنه، به جنگ با خودِ خدایی رود . . بگذارید تا آخرین مقاومت‌ها هم در هم‌شکسته شوند تا ما ببنیم که از کی تا به حال خودمان میتوانیم خودمان را ببریم ؟ اشتباه نکنید من در حالِ نکوهش و تقبحِ جنگ با پدیده‌ی خدایی نیستم بلکه نیچه‌وار در حالِ ریشخند به شهامتِ نداشته‌ی بشری هستم که خودش به آغوشِ بی‌خدایی میرود ، اما همزمان از آن می‌هراسد .

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Fox گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      folaani (04-07-2013),iranbanoo (04-06-2013),Mehrbod (04-06-2013),Russell (04-06-2013),undead_knight (04-06-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •