جدا از بحث ادبیات کثیف و چندشآور, این دوگانگی در نوشتار و گفتار به نگر من نمایانگر پدیدهای بیمارگونه است که از جدایی[1] میان اندیشمند و آدم هام[2] سخن
میگوید, چنانکه اگر کسی خواست چیزی بنویسد باید یک «نگارش ویژه»ای برای خود در پیش بگیرد, گوییکه نوشتن پدیدهای سراسر دگرسان[3] از گفتن است!
این بیمارگونگی را در زبان خودمان بنگرید, ما در زبان نوشتاری نه تنها واژگان دیگری بجز واژگان روزانه به کار میبریم, که این واژگان چهرهای سراسر دگرسان دارند: "آن کتاب را خواندم" در زبان گفتاری میشود "اون کتابرو خوندم".
خوشبختانه؟ از ما ترسناکتر هم من دیدهام که نمونهوار آلمانی باشد و در آن بجدا از واژگان هتا[4] یک دستور
زبان جداگانه برای نوشتن میبینید! ببینید کار بکجا کشیده که اندیشمند به یک دستور زبان جداگان از مردم میسخند!
در اینجا پرستیدنیترین زبان همانا انگلیسی است که شما کمابیش موبهمو همان چیزی که در زبان
روزانه میخوانید را مینویسید و تنها دگرسانی[5] در کاربرد اندکشمار واژگان تکنیکی بیشتر است و بس.
----
1. ^ Jodâyidan || جداییدن: جدا کردن To separate
2. ^ Hâm || هام: عام General
3. ^ Degarsân || دگرسان: متفاوت Different
4. ^ Hattâ || هتا: حتی; این واژه پارسیکه و نیازی به نوشتن آن بریخت حتی نیست Ϣiki-En Even
5. ^ Degarsâni || دگرسانی: تفاوت Difference


















































پاسخ با گفتآورد