نه تنها از وبلاگِ «ادبیات کثیف» بود.
وبلاگ این نویسنده را من از سالها پیش میخوانم, از انگشتشمار ترزبانندههایِ[1] ایرانیای است که قلم بی پرده دارد و کتاب اروتیک «چشم» را هم پیشتر ترزبانیده[2] بود: داستان چشم - ژُرژ باتای
این ساختارشکنیها براستی برای ادبسار امروز پارسی نیاز اند, روشن نیست چرا زبان گفتاری ما این
اندازه بی در و پیکره ولی به نوشتاری که میرسد ناگهان همه اینچنین مَبادیِ آداب میشوند, خوددرگیری؟
----
1. ^ Tarzabânande || ترزباننده: مترجم Ϣiki-En Translator
2. ^ Tarzabânidan || ترزبانیدن: ترجمه کردن To translate


















































پاسخ با گفتآورد