اینهایی که احساس خوشبختی کردهاند همراه با دانایی/نادانی خودشان هم بوده.
نکته در اینه که در یک تیرهیِ بدوی شاید هموندان[1] تیره بیشتر از یک آدم امروزین هم خوشنود باشند,
ولی اگر دربارهیِ زندگی اشان و هستی و جهان به اندازهیِ یک آدم امروزین نیز دانایی (= knowledge) داشته باشند, آیا باز همینه؟
نادانیای که همراه با خوشبخی باشد برای ما که این بازه را سپراندهایم بدرد نمیخورد, دانایی را نمیشود آناموخت[2].
----
1. ^ Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En Member
2. ^ Ânâmuxtan (ân+âmuxtan) || آناموختن: از یاد بردن; دانش آمومخته را از ناآموختن To unlearn
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
folaani (03-23-2013),undead_knight (03-23-2013)
درسته... مانند پیرزن پیرمردهایی که تلوزیون نشان میداد و با 140 سال سن در یک روستای دورافتاده زندگی میکردند و به خبرنگار تلوزیونی میگفتند که خیلی شاد و خوشحالند و همین که یک نان و پنیری میخورند و سر زمین یک بیل و کلنگی میزنند خدا رو شکر میکنند و خوشحال و راضیند...
واقعیت اینه که اون افراد ظرف فکری کوچکی دارند و دید کوتا مدت و فکر ناپردازشگری دارند.
اصلا اطلاعاتی در مغز این ها نیست که پردازش کردن با مغز رو یاد گرفته باشند. غیر از روستای خودشان جایی رو بیرون از اون روستا ندیده اند!
زندگی رو نون و پنیر خوردن و نماز و روزه گرفتن و و بیل زدن سر زمین میدونن!
هنوز مغزشان رشد کافی نکرده و هنوز آمال و آرزویی درش شکل نگرفته تا بر مبنای اون زندگی باکیفیتی ببینند تا دلشان بخواهد و مجبور بشن تلاش کنن تا مشکل سر راهشان قرار بگیره...
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)