Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
نوشتار‌های پیرامون شهوت‌گرایی (Eroticism)
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 5 از 5

    جُستار: نوشتار‌های پیرامون شهوت‌گرایی (Eroticism)

    Threaded View

    1. #2
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      آزادی بیان در گور

      ساکن گور امتیازی دارد که هیچ آدم زنده‌ای از آن بهره‌مند نیست، و آن آزادی بیان است. این طور نیست که زنده‌ها واقعا از آن بی‌بهره باشند، اما از آن‌جا که داشتن آن برای آدم زنده فرمالیته‌ای بیش نیست و آدم زنده آن قدر عاقل هست که آن را به کار نبندد، بنابراین واقعا نمی‌توان آن را جزء دارایی‌هایش به حساب آورد.

      آزادی بیان امتیاز مرده‌هاست، در انحصار مرده‌هاست. می‌توانند هر چه را در دل و ذهن دارند بدون آن که به کسی توهین شود به زبان بیاورند. طاقت ما برای آن چه مرده‌ها می‌گویند زیاد است. ممکن است از حرف‌شان خوش‌مان نیاید، ولی به آن‌ها توهین نمی‌کنیم، ازشان ایراد نمی‌گیریم، چون می‌دانیم که دیگر نمی‌توانند از خودشان دفاع کنند. اگر می‌توانستند حرف بزنند، چه افشاگری‌ها که نمی‌کردند! آن وقت می‌فهمیدیم که پای عقیده و نظر که به میان می‌آید، هیچ مرحومی دقیقا آن کسی نیست که زمان زندگی‌اش می‌شناختیم، می‌فهمیدیم که به خاطر ترس یا از روی عقل و احتیاط یا این که دوست نداشته است خاطر دوستانش را آزرده کند، بعضی چیزها را تمام عمر پیش خودش نگه داشته و سرآخر هم با خود به گور برده است. آن وقت است که زنده‌ها هم به این حقیقت دردناک و شایسته‌ی ملامت می‌رسند که خودشان هم از این خطا بری نیستند. آن وقت است که در عمق وجودشان می‌فهمیدند که خودشان و تمام اقوام و ملل دیگر هم واقعا آن کسانی که به نظر می‌رسند نیستند.

      هیچ یک از ما نیست که بخواهد این راز و رازهایی از این قبیل را برملا کند؛ همه می‌دانیم که در زمان حیات نمی‌توانیم این کار را بکنیم، پس چرا از گور این کار را نکنیم و حظش را نبریم؟ چرا به جای این که آن‌ها را به فراموشی بسپاریم آن‌ها را در دفتر خاطرات خود ننویسیم؟ بهتر نیست آن‌ها را در دفتر خاطرات خود بنویسیم و بر جا بگذاریم تا بعد از مرگ دوستان‌مان آن‌ها را بخوانند؟ چرا که آزادی بیان بی‌بروبرگرد چیز دلپذیری است. من این را مخصوصا هر یکی دو هفته می‌فهمم که دوست دارم چیزی را به چاپ بسپارم و مصلحت و احتیاط می‌گوید که نباید این کار را بکنم. گاه میل به نوشتن آن قدر در من شعله می‌کشد که چاره‌ای ندارم جز این که دست به قلم ببرم و هر آن چه در ذهن دارم بر کاغذ بریزم تا مبادا این آتش از درون مرا بسوزاند؛ اما بعد آن همه جوهر و زحمت را به هدر داده‌ام، چون نمی‌توانم نتیجه‌ی کارم را منتشر کنم. همین الان نوشتن چنین مطلبی را تمام کردم و حس رضایت سراپایم را فراگرفته است. روح فرسوده‌ام از خواندن آن به شوق می‌آید، آن قدر که حتا از فکر دردسری که می‌تواند برای من و خانواده‌ام درست کند لذت می‌برم. آن را از خود بر جای می‌گذارم بی آن که منتشرش کنم تا بعدا از درون گور آن را به گوش همه برسانم. آن جا آزادی بیان هست، و برای خانواده‌ام هم دردسری نخواهد داشت.

      این یه تیکه‌هایی از یه مقاله‌ست نوشته‌ی مارک تواین معروف که تو شماره‌ی آخر نیویورکر چاپ شده، درباره‌ی اهمیت نوشتن مخصوصا تو این زمانه‌ی سانسور و خودسانسوری، تو زمانه‌ای که مدیر فرهنگیش به سینمایی که دوست داریم می‌گه «فحشازده»، دم از «افراشتن علم عدالت» می‌زنه، به خودش جرات می‌ده اهداف و آرمان‌های مارو تعیین کنه، می‌خواد برای جهان برنامه‌ریزی کنه (انگار تو ایران کم ریدن، حالا می‌خوان مستراح‌شونو گسترش بدن)، ادعا می‌کنه نیازهای امروز جامعه‌رو می‌شناسه، و بدتر و خطرناک‌تر از همه این که تو فرهنگ دنبال ریشه‌ی تمام مسائل و مشکلات‌ می‌گرده، و این یعنی این که گاومون بدجوری زاییده، دیواری کوتاه‌تر از دیوار کسایی که کار فرهنگی می‌کنن پیدا نکردن، چه کاری راحت‌تر از این که تقصیر این کوه مشکلات‌رو بندازن پای این جور آدم‌ها، کسی بگوزه می‌گن حتما رمان فلانی‌رو خوندی، چاقوکشی کنه می‌گن فیلم فلانی‌رو دیدی، و الی آخر. می‌خواد از هنرمندها «برای انتقال فرهنگ استفاده کنیم»، این تنها تصوریه که از هنرمندها داره، هنرمندها در بهترین حالت وسیله‌ای‌ان برای انتقال کس‌شرای اینا. گفتم کسی بگوزه می‌گن رمان فلانی‌رو خوندی یاد این افتادم که یکی از چندین و چند ایرادی که به کتاب «عاقبت کار» گرفته بودن و بهش مجوز نمی‌دادن این بود که از کلمه‌ی «گوز» استفاده کرده بودم! سانسورچی رو اون کاغذپاره‌ای که داده بود به ناشر پیشنهاد کرده بود که به جاش از کلمه‌ی «باد» استفاده کنم. ماشالله، متولی‌های فرهنگ مارو ببین، این طوری می‌خوان مارو بافرهنگ بار بیارن!

      یکی دیگه از ایرادا این بود که یه جمله‌رو به زبون زرگری نوشته بودم، سانسورچیه نوشته بود این کار درست نیست. یادتون باشه تو نوشته‌هاتون از زبون زرگری استفاده نکنین، حرومه، اشکال شرعی داره! خازاهزرزه صزفازاروزو


      ادبیات كثیف: آزادی بیان در گور
      Nevermore این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 6 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Nevermore (03-23-2013),Reactor (08-23-2013),Russell (03-23-2013),sonixax (04-02-2013),undead_knight (03-24-2013),viviyan (08-24-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM
    2. پاسخ: 23
      واپسین پیک: 09-11-2013, 01:51 PM
    3. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    4. پیشبردگرایی - Pragmatism
      از سوی Dariush Rahazad در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 03-27-2013, 09:53 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •