من لزوم این گونه تحقیات رو روی حیوانات كاملا نفی نمیكنم گاها لازم است كه یك راه درمان را روی یك موجود زنده آزمایش شود ولی باید این گونه آزمایشات كاملا تحت قانون های سخت گیرانه انجام شود نه به صورتی كه هم اكنون این كار انجام میشود به صورتی كه برای هر روش كه هنوز كاملا روش كار نشده فقط به خاطر راحت طلبی به هزاران حیوان به صورت عمدی و مصنوعی درد و رنج سرطان تحمیل میشود
پایهی این نگاه اخلاقی «من» هستم!
دیگر وارد بازی «هوشمندی» و برخورداری از «وجدان» و اینها نمیشوم. دلیل اینکه من انسان را «اشرف مخلوقات» میدانم اینست که انسان هستم و همه چیز جهان را تنها در ارتباط با خودم معنادار میدانم. اگر بناست من بمیرم زنده ماندن شترها و بهزیستی آنها چه اهمییتی برای من میتواند داشته باشد؟
برعکس نگاه رمانتیک جانورپرست، به باور من طبیعت بیماری سخت و بیرحمیست، و ما انسانها داروی تزریق شده به رگهای آن.
زنده باد زندگی!
Mehrbod (03-10-2013)
به اینکه در همین جستار پیشتر پاسخ دادهایم, همه چیز در «تراز هوشمندی» کوتاه میشود,
زمانیکه جاندار یک آستانهای را گذراند و "باشعور" شد دیگر نمیشود مانند جاندارهای تراز پایینتر با آن برخورد کرد:
نوشته اصلی از سوی Mehrbod
نوشته اصلی از سوی mehrbod
نوشته اصلی از سوی Mehrbod
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
من دلیل آنرا چنین معرفی نمیکنم، تنها دلیل من تعلق به گونهی انسان است. در تناسب با اسب و پلنگ، من اگر تشویق(نه حتی وادار)به انتخاب بشوم قطعا انتخاب من انسان خواهد بود. اما اگر راهی برای همزیستی مسالمت آمیز هر دو باشد مخالف آن نیستم و از وارد کردن هر رنج بیموردی به موجودات زنده بیزارم.
اما بیایید فاکتور هوشمندی را در نظر نگیریم، آیا غیراخلاقیست که میلیاردها میلیارد باکتری را برای مقابله با بیماری انسان به قتل برسانیم؟ بیهوشمندی ما و آنها در یک رده قرار داریم و هر دو موجود زنده هستیم. چطور به خودمان اجازه میدهیم هر روز هزاران کادریلیون جاندار زنده را برای بقای میلیونها انسان به کشتن بدهیم؟ آنگونه که انسان هستیم و بقای خودمان را مهمتر میدانیم.
فرض شما چندان به من مربوط نست زیرا دلیل من از انسانگرایی همانطورکه چند بار گفتم فقط تعلق به گونهی انسانهاست، اگر شتر بودم(و قادر)بیشک بقای شترها را ارجح میدانستم و کشتار تمام انسانهای بیرحم و سلطهورز که مرا در بیابان اینطرف آنطرف میبرند را روا. اگر گونهای هوشمندتر از انسان به ما حمله بکند بازهم من در جبههی انسانها خواهم جنگید. به هنگام بروز هرگونه انتخاب میان انسان/غیرانسان، تنها گزینهی «منطقی» انسان خواهد بود، نه :
زنده باد زندگی!
بنظرتان قیاس معالفارق نکردهاید؟ میکروبهایی که میکشیم ، اگر نکشیم ما را «میکشند» . اینکار به اینکه میگویید هزاران هزار حیوان هم اگر برای یک انسان کشته شوند موجه و اخلاقی است ربطی ندارد.آزمایش و تحقیق چیزی است که برای بقای ما یعنی گونهی انسان پذیرفتنی است و در آن بحثی نیست(البته آن هم باید تا جایی که میشود جوانمردانه (!) باشد). حتی اگر حیوانات را به عنوان یکی از منابع برای بقای گونهی انسانی در نظر بگیریم (آنگونه که شما میبینید) آنگاه همهی انسانها در آن سهیم هستند. شما اما حاضرید حتی چند گونه خاص هم برای جان یک انسان فدا کنید.این محل اشکال است.
undead_knight (03-10-2013),yasy (03-10-2013)
ببینید، شما سرانجام میپذیرید که مرزی هست که در آن حاضرید هزاران میلیارد موجود زنده را برای نجات جان یک انسان، بیرحمانه کشتار بکنید. خودتان هم پیشتر گفتهاید که هوشمندی و خودآگاهی دلیل قائل شدن تفاوت میان انسان و دیگر جانداران نیست(پس نمیتوانید بگویید گاو برتر یا متفاوت از باکتریست)، پس شما هم گونهی خودتان را یکسر برتر و مهمتر از دیگر گونهها میبینید(فقط آنرا با صدای بلند نمیپذیرید). حال بگویید قیاس معالفارق این کجاست؟
تحقیقات دانشیک که هر ساله جان میلیونها انسان را نجات میدهند، تخریب جنگلها که برای کشت یا بهرهبرداری وسیع از منابع طبیعی و یا صنعتی کردن کشورهای عقبمانده الزامی هستند و ... همه موقعیتهایی هستند که ما در آنها وادار به انتخاب میان طبیعت و انسان میشویم، و تنها گزینهی منطقی برای ما دومی خواهد بود.
زنده باد زندگی!
جدا از همان هوشمندی بخواهیم بحث کنیم، این خودخواهی نوعی تناقض نیست از یک نگاه عینی؟
مثلا فرض کنیم یک موجوداتی همتراز هوش ما با ما بر سر یک منبع طبیعی جنگ میکنند که تمام آنرا مال خود کنند،اینجا هم گزاره "همه کیک برای من است" آنها درست است هم گزاره "همه کیک برای من است" ما؟
و از طرف دیگر چرا از آن به خودخواهی برای فرد خودمان بجای گونه خود نرویم با همین استدلال؟
البته من هم بگمانم همین است که میگویی ولی دشواری منطقی و اخلاقی برای آن بنظرم میرسد،علت درستی انسانگرایی به نظر من اینست که اخلاق در خودش مسئولیت دارد و تا حدی هم گروه گرایی و حلقه را نمیشود به همه مخوصا دشمن گسترانید و حالت بهینه آن انسانگرایی +دوست داشتن معلولان و سایر حیوانات و ... بطور کلیست.اما همچنان این چالش تناقض منطقی بنظرم هست.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Ouroboros (03-10-2013),undead_knight (03-10-2013),yasy (03-10-2013)
رمانتیک؟!من به گونه انسان هم نگاه رمانتیک ندارما:))ولی پرسش های من از زاویه دیگست:
پایه این نگاه اخلاقی من به عنوان یک انسان هستم؟
سایر انسان های دیگه به خاطر بیشترین شباهت به من با ارزش تر از موجودات دیگه هستند؟
خب من پرسشم رو برای شفاف سازی مطرح کردم آیا شباهت ژنتیکی در اولویت هست یا شباهت در هوش و آگاهی؟
یعنی اگر فرضا موجودی به جز انسان(یا هوش مصنوعی،یا یک انسان که دستکاری زنتکی شده و یا یک بیگانه) از از لحاظ هوش اگاهی به "من"نزدیک تر باشه،به سایر انسان ها ترجیح دادنی نیست؟
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
درست؟ از یک نگاه عینی؟؟
راسل طبیعت درست نیست، درست این میبود که ما هرگز برای سیر شدن، درمان شدن، امن بودن و گسترش وسایل رفاه و آرامش و تفریح خود نیازمند آسیب رساندن به هیچ بخشی از هیچ کجای طبیعت نمیبودیم. اینجا بحث بر سر انتخاب گزینهای در جریان است که از باقی آنها کمتر بر خطاست. پس طبیعت را باید درست بکنیم، و خطاها و بیرحمیها و مصائب بیشمار آنرا اصلاح بکنیم. پس بله، تناقض وجود دارد، اما در جهان عینی، نه در استدلال من.
زنده باد زندگی!
Mehrbod (03-10-2013)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)