بعید میدانم، در جهان کنونی بدیهیست که سرمایهدار به دنبال حداکثری کردن سود خودش است. دولتها باید زرنگ باشند و بتوانند از این ویژگی سرمایهداری به سود بقای خود بهره ببرند، نه آنکه بطور سیستماتیک برضد خودشان تجزیه بشوند و راه برای ماندن را سختتر از راه برای رفتن بکنند. چنانکه میبینیم موضع ضدمهاچر در کشورهای غربی در آخر به سود اقشار آسیبپذیر و ضعیف آن کشورهاست و یا قوانین مالیاتی جدید مانع از صادر کردن سرمایهدار میشود و.. «دولتها» دائما در تلاش هستند با تداوم یا برقراری ثبات اقتصادی، عدهی بیشتری را راضی و رام نگه دارند و بقای خود را تضمین بکنند.
اشتباه میکنید، سرمایه به جایی میرود که در آن سود بیشتری میبرد. ملیگرایی، شرافت، نوعدوستی، محیط زیست، تعلقات ایدئولوژیک و .... همگی بیمعنا هستند، تنها یک ارزش برای سرمایه وجود دارد: سود. این تضاد ذاتی میان کاپیتالیسم و دولت است، اولی تا مرز تسخیر مطلق و نابودی کامل همه چیز ادامه پیدا میکند و هرگز به خاطر هیچ چیز متوقف نمیشود، اما دومی به باقی ماندن خود گرایش نشان میدهد و «منافع بلند مدت» دارد.
مسلم است که ندارم اما گمان نمیکنم کارگران دارا بر اثر چپاول ثروت کارگران ندار بهرهمند شدهاند، خصوصا زمانی که دو سوم ثروت تولید شده در جهان توسط گروه نخست بوجود میآید و مردم ایران «از نگاهی جهانی» باری هستند بر دوش سرمایهداری نه مایهی سود آن: تنها دلیل اینکه کار هندی و چینی برای سرمایهدار سوددهتر است در اختیار داشتن بازار اروپا و آمریکاست. اگرنه مثل همه جای دیگر هزینهی تولید + ارزش افزوده = سود چند درصدی، نه هزینهی تولید چین + ارزش افزودهی آمریکا = سود چند برابری.