به این میگویند استقرای تجربی (آروینی)، یعنی بیشمار زمانی که ندیدیم یک چیز هم زنده باشد
هم مرده، هوده گرفتهایم که «همه چیز» همینگونه است و روی آن اصل عدم جمع نقیضین را بنا نهادهایم.
فرآیند «دیدن و پیدا نکردن نمونه نقض = تعقل» در اینجا آروین ما است.
http://en.wikipedia.org/wiki/Inducti...rong_induction
البته به نکته خوبی اشاره کردید، ولی در آنجا من از جاندار تنها کارکردی مغزش را در نگر داشتم و
روشن است که مغز یا میتواند زنده باشد و همه یاختههای آن با یکدیگر در تعامل باشند، یا مرده و بدون تعامل درست.
درست میگویید. اگرچه من هم نگفتم این قوانین ثابت و ابدی هستند.
در حقیقت منشا شناخت «همه چیز» در این جهان آروین است. منطق نیز تنها در جایگاه یک ابزار
برای شتاب دادن به فرآیند بازشناسی چیزها و پیدا کردن روابط میان آنها است.
زمانی که ما بیشمار بار دیدیم که یک آدم نمیتواند هم زنده باشد هم مرده و
اصل منطقی «جمع ناپذیری نقیضین» را در آوردیم، دیگر لازم نیست برای بررسی گزارههایی مانند:
- هوای این اتاق پاک و آلوده است.
بررسی کنیم که آیا هوایِ یک اتاق میتواند همزمان پاک و آلوده باشد
یا خیر، بلکه با اعمال اصل از پیش در آوردهامان میگوییم گزاره نادرست است چرا که بر
پایه اصل «جمع ناپذیری نقیضین» هوای یک اتاق نمیتواند همزمان هم پاک و هم آلوده باشد؛