
نوشته اصلی از سوی
Ouroboros
راستش من هرچه میکوشم متوجه موضوع مخالفت شما نمیشوم. گویا میپذیرید که فرهنگ سنتی نگاه منفی به ابراز عواطف مردان دارد و تنها پروانهی بروز «خشم» را بیسرزنش به شخص میدهد، چنانکه مردان ذاتا موجودات خشمگینی هستند. اما نمیفهمم منکر وجود ارتباطی میان خشونت و خشم هستید، یا تبدیل شدن خستگی، حسادت، اندوه، استیصال و ... به خشم را غیرممکن میدانید؟ اگر اولیست، که من بگردم و چند لینک برای تائید ارتباط مستقیم میان خشم و درصد بسیار بالایی از جرایم خشن پیدا بکنم. اگر دومیست، ادعای من کمی با آنچه شما فرض گرفتهاید تفاوت دارد، من نگفتم این عواطف تبدیل به خشم میشوند، گفتم در قالب خشم بروز پیدا میکنند. از نظر فیزیولوژیک میان حالات منفی مختلف تفاوت ناچیزی هست، یا اصلا تفاوتی نیست، در حال حاضر ما درک محدودی از عملکرد سیستم عصبی به وقت تجربهی احساسات مختلف داریم، با اینهمه میدانیم که سینگولت کورتکس وظیفهی انگیزش را دارد، کورتکس اینسولار در تجزیهتحلیل درد و عواطف نقش ایفا میکند، هیپوکمپوس مسئول حافظه است و امیگدلا ترس را کنترل میکند، و تمام اینها به وقت تقریبا احساس هر حالت عاطفی در ما مشغول فعالیت هستند. خشم، نفرت، اندوه، کلافگی، خستگی، انزجار و ... همه از نظر جسمانی همچون انواع مختلف شادمانی هستند، و تفاوت میان آنها آنچنان نیست که جابجایی در روش بروز را غیرممکن یا حتی غیرمحتمل بکند. من گمان میکنم بخش بسیار مهمی از رفتار ما به نحوهی ابراز آنچه بصورت جسمانی تجربه میکنیم و این خود به شرایطی که در آن مجاز به انتخاب نحوهی بیان این احساسات هستیم دارد، و ما از بدو تولد بطور سیستماتیک از «ابراز» تمامی حالات درونی خود منع میشویم، بجز خشم.
عنایت داشته باشید که من نمیگویم ما مثلا سرافکندگی را به مثابهی خشم تجربه میکنیم، میگویم آنرا همچون خشم ابراز میکنیم.