با شرمندگی باید اعتراف کنم خود من یکی از این کسانی بودهام در زندگی که تا همین چند سال پیش پیوسته همه دوستانِ پسرِ خودم
را هنگامِ نمایاندن کوچکترین آسیب یا هتا اعتراضِ ساده به شرایط زندگی نکوهیده و با برچسبهای گوناگون «مرد باش» و سختتری
چون «چرا این اندازه مینالی» و باز بسیار بدتری سرکوفتهام, بی آنکه خودم بتنهایی هرگز پِیببرم بر رفتارِ مردستیزانهیِ خودم.
برای من رهایی از دین و اسلام و هتا خدا کارهایی بسیار ساده و پیش پاافتاده بودهاند, هر آینه دریافتن مردستیزیِ
خودم یکی از آن یــانها (epiphany) بوده که شانسی و با خواندن چند نوشتار از کسی بنام Angry Harry همراه بوده است:
AngryHarry | Men's Movement Men's Rights Men's Issues - Fathers For Justice
+ این تارنمای بسیار خوب: A Relationship Between Evolution, Genetics, Morality, Ethics, Psychology, Education, and Culture
این دو تارنما بمانند کسیکه تازه درمیابد چه اندازه تشنه و همینجور نادان است, برای نخستین بار مرا به رفتارهای مردستیزانهیِ
برآمده از فرهنگ ام آگاهاندند و میتوانم با شرمندگی افزون بگویم که گرچه در دنبالهیِ روشن شدن به واکاوی بسیاری از چراییهایِ رفتارهای
زنان (و گاه مردان) توانا شدم, ولی هرگز تا پیش از آغاز این جستارها در زندگیام نکوشیدهام آنچنان نقشی در آگاهاشِ دیگر مردان داشته باشم!
شاید تنها کار درخوری که هرگز کرده باشم ترزبانی دونوشتار از همین سایت Angry Harry بوده که هر دو اینجا هستند:
میتوانم بگویم که انگار یک جور گرایش ژنتیکیای نیز در من هست که همچنان و پس از این همه سال نمیگذارد پا از کالبد رفتارهای زورچپانده شدهیِ زیرنامِ "مردانگی" بیرون بگذارم, بگونهای که
همین چندی پیش بود که با دیرکردی چند روزه ناگهان دریافتم همین رفتارهای زننده و مردستیزانهای که بالا از خودم نامبردم را یکبار دیگر بر سر یکی از دوستانِ نزدیکِ پسرم درآوردهام.
به هر روی به گمانم همهیِ ما باید از یکجایی بیاغازیم, و این جُستار و کوشش امیر گرامی نیز میتواند آغازی برای خودآگاهاشِ ما مردان به جایگاهِ
راستینِ نادادورانهامان در همبود و بدنبال آن کوشش در راهکاریابی برایِ برونرفت از این گرفتاریِ نابرابریِ حقوقی/فرهنگی زن و مرد برای همیشه باشد.


















































پاسخ با گفتآورد