بیکران مرزمند نیست و نمیشود به ته آن رسید, پس نه "نمیتواند" همیشه رو آمده باشد!
بیکران را یک مرز بسیار دوردست نیانگارید که سرانجام یکجایی میپایاند, بیکران هرگز نمیپایاند و در در نبود کرانْ دیر یا زود هر چیزی رخ میدهد (اگر که جهان کوکی نباشد).
«باید» یا بایاییِ آن در «بیکرانی»اش نهفته, اگر ما دربارهیِ بگوییم سد تریلیون سال میسخنیدیم آنگاه آری, یک گرایند بسیار
بسیار ریزی آنجا بود که سکه تنها رو آمده باشد, ولی در بیکران همه گرایندهایِ شایند* رخ میدهند, هر کدام نیز بیشمار بار.
* شایند = possible; اگر چیزی شایند بود پس باید توانایی رخ دادن داشته باشد + بیکران زمان برای رخ دادن —> بایاییِ رخداد