مشاغلی که اشخاص در آنها فاقد جایگاهی تعیینکننده در سیستم حاکم هستند، اما همچنان به جامعه خدمت میکنند و شرایط کاریشان طی صد سال اخیر کوچکترین بهبودی پیدا نکرده. بطور کلی با ارزشگذاری بر مشاغل مخالفم زیرا برآمده از درکیست سرمایهداری به مفهوم ارزش، اگرنه نقش یک رفتگر در پیشگیری از شیوع بیماریها و خدمت به سلامت در جامعه از منظری عینی هرگز کم ارزشتر از نقش یک پزشک نیست، اما اولی در میان پستترین مشاغلیست که در تمام جوامع وجود دارد و دومی پرستیژی بیاندازه خارج از قاعده برای خود دست و پا کرده.
مارکس هرگز فیلسوف نبوده و اگر این توصیف را از خود میشنید حتما شما را مورد لعن و نفرین قرار میداد. او تنها از روشی فلسفی برای توصیف ساز و کار کنشهای اجتماعی بهره برده بود. اما اگر بحث فایدهباوری باشد گمان میکنم دانش، هرچه سختتر باشد، یعنی هرچه آزمایشپذیرتر باشد و از طریق درکی دانشیک اصول بدیهیتری به شناخت ما از محیط پیرامون اضافه بکند فایدهی بیشتری برای جامعه خواهد داشت.
بله بسیار شبیه هستیم. بلاغت.
راستش هیچگاه تنها نبودهام. همیشه کسانی هستند که آنهمه دردسر را به جان میخرند. دلیل آنرا نمیدانم و دریافتن آنهم چندان برایم مهم نیست. اما در پاسخ به سوال شما خیر، هرگز چنین ترسی نداشتهام و تنهایی را به اندازهی همنشینی با کسان دوست میدارم.
سودمند برای چه کسی؟ برای مرد و زن هرگز سودمند نیست زیرا از نخستین گام با ازخودگذشتگی و قربانی کردن منیت مستقل فرد برای رسیدن به تامل بیشتر با طرف مقابل آغاز میشود و ادامه مییابد. برای بچهها اما چرا مفید بوده و هرچند مدل سنتی خانواده چیزیست از بنیان فاسد و مخرب، از آلترناتیوهای فعلا موجود خیلی سرتر است. به بچهدار شدن فکر کردهام با این حال گمان میکنم همهی ما مردان هتروسکشوال قربانی ساعت بیولوژیک زنان خواهیم شد و اگر کسی در زندگیمان باشد که به او علاقه داریم برای نگاه داشتنش سرانجام روزی ناچار خواهیم شد به اشتیاق مادر شدن او تن در بدهیم.
از آن میترسم و هیچ کارکرد روحانی برای آن قائل نیستم، اینکه مرگ اگر نبود زندگی معنا نداشت و چشماندازی خوفناکتر از زندگی ابدی نیست و ... را مکانیزمهای دفاعی ذهن آدمی برای کنار آمدن با حقیقت سرد و خیس ِ میرایی میدانم. به گمانم جستاری در اینباره وجود داشت که دیدگاهم را پیرامون این موضوع بیشتر شکافتم.
بله.![]()