
نوشته اصلی از سوی
مهربد
دو هودهای که گرفتید:
مبنای کسب شناخت و معرفت تجربه است
منطق بر پایه معرفت ها و شناخت های بدست آمده می تواند داوری کند
به گونه امیدوارکنندهای همان چیزی هستند که من تلاش کردم بگویم.
منطقی که ما میشناسیم، همه ریشه خود و بدیهیاتی که ما
بدیهی نامیدهایم را از واقعیت بیرونی و آروین و تجربه گرفته است.
به بیان دیگر، ما دیدهایم (آروین کردهایم) که یک چیز نمیتواند در دو ریخت گوناگون باشد، برای نمونه یک
آدم نمیتواند همزمان هم زنده باشد هم مرده، پس این در گذر زمان به یکی از بدیهیات منطقی تبدیل شده است
که اگر در آن یک چیز همزمان در دو جایگاه گوناگون باشد، خود به خود از اعتبار (soundness) ساقط میشود.
اکنون اگر در جهانی زندگی میکردیم که هر چیزی میتوانست در یک دَم (لحظه) در دو
جایگاه گوناگون باشد، آنگاه چنین چیزی هیچگاه نامنطقی شمرده نمیشد و اگر کسی
میخواست از روی وجود آن گزارهای را فاقد اعتبار بنامد، نه گزاره که وی را آدمی نامنطقی مینامیدیم.