• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 517

    جُستار: گفتگو پیرامون فمینیسم

    Threaded View

    1. #11
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      یعنی فکر نمیکردم با کشف مغلطه نیروانا بتونم اینقدر براش نمونه پیدا کنم:))
      این کنترل نسبیه،اگر در یک سازمان نظامی یک ژنرال و یک افسررو مقایسه کنیم به صرف اینکه جایگاه و قدرت ژنرال خیلی بیشتر از افسره میتونیم بگیم افسر هیچ قدرتی نداره؟:)
      در مورد پیشینیان من واقعا اونها رو چندان مقصر نمیبینم ولی هرقدر به دوران فعلی نزدیک میشیم مخصوصا از رنسانس به بعد با افزایش حقوق مردان،حقوق زنان به نسبت کمتری افزایش پیدا کرده و بعد از پدید اومدن جنبش فمنیسم تا حدی شتابش بیشتر شده.
      آیا نابرابری در مورد حق کار کردن و بعد از اون دستمزد برابر(طبیعتا برای یک شغل)، آموزش، حق رای و... فقط در مورد مردان نابرابر هست!؟آیا این خواسته های فمنیستی اینقدر نامعقول و زیاده از حد به نظر میرسه؟:) (نمونه های مدرن ترش هم مثلا حق طلاق هست که در کشور خودمون مشاهده میشه)

      من شک دارم که این نقدها به جنبش های فمنیستی وارد باشه،شاید یک در مورد یک جنبش خیالی درست باشه که قراره زمینه سلطه زنان بر مردان رو فراهم کنه!:))

      اختیار رعیت و زارع و دامدار طی تمام تاریخ بشر منهای صد سال اخیر هیچ شبیه به همان ستوان در تناسب با سروان نبوده، قدرت او در کنترل زندگی خودش نسبت و تناسب نداشته، صفر مطلق بوده. همینطور همان ِ همسر او. اما اولی را کاملا نادیده می‌گیرید، دومی را بزرگنمایی می‌کنید و به گردن مردان می‌اندازید. سوال اصلی اینست: آیا ۹۹٪ مردان در زندگی خود توانایی تصمیم‌گیری درباره‌ی هر آن چیز مهم را داشته‌اند و آنرا از زنان سلب کرده‌اند؟ و پاسخ منفی‌ست. جبر فئودال و پادشاه و اقتضائات و«آقابالاسر» و طبیعت همه جبر هستند و فقط تفاوت تکنیکی دارند نه عینی.

      بخش بولدشده از حرفهایتان هم که بیشتر به جوک شبیه است تا واقعیت.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      شبیه تئوری توطئه مردان علیه زنان به نظر میرسه:))
      اگر خواسته ژنتیکی و یا ناخوداگاه رو بگی میپذیرم ولی در مورد اینکه زنان آگاهانه نمیخواستند مسئولیت رو در برابر حقوق قبول کنند؟! این ادعای گزافی هست و نیاز به گواهی و اثبات گزاف تری هم داره:)
      مسلما یک زن از یک برده همرده آزادتره ولی آیا به میزان یک مرد آزادی داشته؟اگر نداشته پس مرد آزادیشو میگرفته.
      برای جواب دادن به اینها در پست خودت یک بخش طلایی وجود داره که اونجا شرح بیشتری میدم:)
      بله چون آگاهانه خواستار حقوق برابر شده‌اند، اما زیر بار مسئولیت‌های برابر نرفته‌اند. برای مثال در مورد حق رای، امروز تنها چیزی که می‌تواند «برابری‌خواهانه» باشد اینست که برای مثال در ایران اعلام بکنیم از آنجاکه طی صد سال اخیر برای دفاع از کشور بیش از یک میلیون مرد جوان کشته شده‌اند، خدمت سربازی منحصرا زنانه خواهد بود تا وقتی یک میلیون نفر از آنها برای همان اهداف کشته شده باشند. هیچ دختری زیر بار این مسئولیت نخواهد رفت(چنانکه تاکنون نرفته)، و هیچ زنی هم تحمل نداشتن حق رای را نخواهد داشت.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      اتفاقا اگر خوب نگاه کنیم همه اینها نتیجه فرهنگ مردسالاره!:)و سود مردان هست که تعیین میکنه چه اتفاقی بیافته:)
      مردان همجنس گرا به درد مردان دگرجنسگرا نمیخورند(که بخش غالب جمعیت رو تشکیل میدند)نه میشه باهاشون سکس داشت(مگر اینکه دو جنس گرا باشند!)نه اینکه بچه به دنیا میارند و یا اونها رو پروش میدند.
      مردان بی غیرت هم به این دلیل که تهدیدی برای هژمونی مردان با غیرت محسوب میشدند(این رو در نظر بگیر غیرت=تک همسری نیست)در اصل هم تهدیدی برای نسل مردان باغیرت و هم تهدیدی برای میم غیرت بودند باز هم به حاشیه رفتند.
      در واقع میشه گفت میم غیرت یکی از میم های جرزن و به نسبت پرقدرت تا همین الان بوده(هرچند از قدرتش خیلی کاسته شده)چون با حس مالکیت بیولوژیک هم افزایی داشته:)
      نکته:امیرالمونین علی میفرمائید غیرت زنان حسودیه و خطرناکه:))
      اینکه مردان کشته شده در جنگ فراموش میشند باز هم ناشی از این هست که زنان "منابع" محسوب میشند و این منابع مثل طلا و جواهر و سایر سرمایه ها ارزشمند تلقی میشدند:)
      به همین خاطر هم بود که گفتم مردسالاری به نفع همه مردان نیست:)
      1. مگر مردان دگرجنسگرا بدرد مردان دگرجنسگرا می‌خورند؟ با آنها می‌توانند سکس بکنند؟ به هزیان‌گویی افتاده‌اید گرامی.. غیرت هم مراقبت از زنان در برابر پرداخت بهایی بسیار سنگین از جیب مرد است و هیچ سودی برای او ندارد. برخی گفته‌اند سود‌ آن اینست که مرد از تعلق بچه‌ی احتمالی زن به خودش اطمینان کسب می‌کند و … که در توضیح شامل شدن آن به مادر و خواهر و دختر همسایه درمی‌ماند. پس یک تحمیل زنانه‌ی دیگر است و مردان بی‌غیرت بیش از هرکس دیگری توسط زنان ریشخند و تحقیر می‌شوند.

      2. من منکر فاجعه‌آمیز بودن نقوش سنتی تحمیل‌شده بر زنان نیستم، مدعی «فاجعه‌آمیزتر» بودن همان ِ مردان شده‌ام، زن را وادار به کلفتی در خانه برای کسانی که دوستشان دارد می‌کرده‌اند(تاکید بر آشنا و غریبه در این معنا بود)، مرد را وادار به نوکری برای ده‌ها نفر که نمی‌شناسد و احتمالا ازشان بیزار است، زن را پس از شکست در جنگ به کنیزی می‌برده‌اند و وادار به بردگی جنسی می‌کرده‌اند، سر مردها را مثل کون خیار از بیخ می‌کنده‌اند. آنچه وجود داشته هرگز در قالب سلطه‌ی مرد بر زن قابل بازشناسی و درک نیست، بلکه تنها از طریق نگریستن از دریچه‌ی سلطه‌ی قوی بر ضعیف می‌توان تمامی زوایای آنرا شناخت و به نتیجه‌گیری درستی پیرامون ساختار اجتماعی انسان پسافرهنگی(طی ده هزار سال اخیر)رسید.

      مردسالاری به مانند هر هژمونی تاریخی دیگر، راهی‌ست برای طبقه‌ی حاکم جهت سرزنش کسانی که در پدید آمدن وضع واقعا موجود هیچ نقشی نداشته‌اند و خودشان بزرگترین قربانی آن محسوب می‌شوند، همان نقشی که برای یهودیان در نازیسم تعریف شده، برای مردان در فمینیسم تعریف شده: عنصر خارجی که نظم و هارمونی طبیعی را برهم می‌زند و با طبع کژ و کوژ خود همه چیز را خراب می‌کند، همه چیز می‌توانست خوب باشد اگر فقط «آنها» نبودند، دیگر مهم نیست که چند برابر تمام آن دشواری‌ها، سرکوب‌ها، تحقیرها و مصائبی که زنان متحمل شده‌اند را مردان کشیده‌اند، و بزرگتر ِ همان سنگی که پیش پای کارگر آلمانی‌ست جلوی پای کارگر یهودی هم قرار داشته.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      آیا در مورد زنان همین درست نیست؟:)
      یا در نمونه زن های "تنگ" چرا همه چیز تقصیر خودشون هست که دروغگو هستند و اینجا مردان بردگان بدبخت هستند؟:))
      نه نیست،
      چراکه ادای تنگ‌ها را درآوردن انتخابی‌ست آگاهانه برای رسیدن به گزینه‌های بهتر و مرغوب‌تر، باقی ماندن در نقوشی که جامعه‌ی ضدمرد به شما تحمیل کرده عملی‌ست از سر انفعال و نا-آگاهی.
      Russell این را پسندید.
      زنده باد زندگی!

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-10-2013),Russell (02-09-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم
      از سوی Mehrbod در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 2182
      واپسین پیک: 08-12-2018, 12:19 AM
    2. گفتگو پیرامون فمینیسم
      از سوی shirin در تالار هماندیشی
      پاسخ: 161
      واپسین پیک: 03-15-2013, 08:51 PM
    3. مازوخیسم / سادیسم / لذت‌جویی و ...
      از سوی yasy در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 6
      واپسین پیک: 01-20-2013, 08:03 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •