
به هر روی یک نابرابری فیزیولوژیک و مهادین میان زن و مرد هست و سود این دو در پادراستای یکدیگر پیش میرود، از اینرو هر کس در رابطههای شخصی خودش میتواند با راهکارها یا همین یافتیکهایی بگوییم، بپذیرد که خودش بتواند خودرضایی کند ولی خودارضایی دیگری را ناپسند بشمارد. نمونه خود من هم یک یافتیک (heuristic) ای دارم که اگر در رابطهای یک دختر از من چنین چیزی پرسید:
اگر عاشق من هستی اینکار را بکن
و زمانیکه نکردم بخواهد اخم و تخم و قهر کند، در اینجا یافتیک من میگوید که با بالاترین تُـندا و شِتابی که میتوانم از رابطه خودم را دور کنیم، زیرا با کسی سر و کار دارم که میخواهد با دستآویز به دلباختگی و احساسهای درونی من از کژبهره بگیرد. هر آینه، باز اینجا ولی این حق را به خودم میدم که یک دختر را در چنین شرایطی بگذارم که: «اگر مرا دوست داری کاری که میخواهم را بکن». در اینجا من به خودم این هوده (حق) را میدهم زیرا دختر در رابطه دستِبالا را دارد و من آنجا هستم به گزینش او، پس من از جایگاه قدرتمندی این درخواست را نمیکنم، بساکه بیشتر در راستای پاسداری از خواستهی خودم آنهم در جایگاه واپسین راهی که برایم مانده و شدنی است میکنم. در رابطه دختر و پسر یک اندازه قدرت ندارند، قدرت بیشتر دست دختر است - بویژه پس از پاگیری رابطه، از همینرو رویکردهایی که دوسوی رابطه در برابر هم در پیش میگیرند نیز ببایست نباید یکسان و دوسویهپذیر باشد.