نه دیوانه نیستند، آدمهای فاسد و ریاکاری هستند که برای یافتن گزینههای مناسبتر جهت ازدواج یا دوستی «دروغ» میگویند. یعنی همان تعهد و پایبندی که دویست سال قبل مردان به دوشیزگان «بابت بکارت» آنها میدادهاند را میطلبند(اینکه مردی در قراردادی قانونی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و خانوادگی تعهد مکتوب بدهد که تا آخرین لحظهی زندگی فقط او را میخواهد/میگاید و در صورت سرپیچی حقوق، پول و خوشنامی خود را از دست میدهد)، افزون بر احترام زن مدرن، و مسئولیتهای دختر پادشاه در دربار ساسانی. مردان هم اگر به اینهمه وقاحت اعتراضی داشته باشند میشوند بدوی و خشکاندیش و زنستیز.
دروغگویی زنان تقصیر جامعه نیست، تقصیر مردان نیست، تقصیر اسلام نیست، تقصیر فرهنگی که آنها را از خودشان بیگانه میکند هم نیست، تقصیر زنان ِ دروغگوست. اگر پیوند سنتی ازدواج میخواهید باید پیشفرض سنتی بکارت را هم داشته باشید، اگر ندارید باید بروید با مردی که بکارت برای او مهم نیست، نباید دروغ بگویید.
تمام حرفهای من در این انجمن از آغاز ثبتنام به نوعی شوخی-جدی بوده، یعنی رگههایی از حقیقت را با بزرگنمایی زیاد جهت مضحکتر جلوه دادن ِ آنها بیان میکنم. این ایراد بزرگ نثر منست. شوالیه نامره برای مثال روی این بزرگنماییها انگشت میگذارد با حوصله به تفکیک آنها به اجزاء کوچکتر میپردازد و برخی را به عنوان «کلیگویی» تقبیح میکند و بخشی دیگر را میپذیرد. در این مورد به خصوص، این تصور که زنان هرگز مزاحم مردان نمیشوند یا فقط زنان هستند که مورد تجاوز قرار میگیرند یا مردان علاقمند به سکس با «تمام» زنان جهان هستند(از افسانههای فرویدی)دروغ های عجیبیست که کوشیدهام با جملهای متلکوار بیان بکنم.